اعلامیه هشتم مارچ ٢٠١٠

فرخنده و گرامی باد روز جهانی زن!

امسال باز در شرايطی به پيشواز ٨ مارچ، روز جهانی مبارزه برای امحای ستم جنسی، تبعيض، نابرابری و بيحقوقی زن می رويم که ستم جنسی و خشونت علیه زنان، در پهنۀ جهان و بويژه افغانستان، بدليل حاکميت فرهنگ مردسالار، مذهب و سنت های عقب مانده قرون وسطائی از يکجانب، سودجوئی و حرص و آز نظام برده گی مزدی و نگاه کالائی به زن، از جانب ديگر، همچنان ادامه دارد. در افغانستان به يمن مهندسی يک دولت پوشالی و بجلو صحنه قدرت رانده شدن هرچه بيشتر ارتجاع اسلامی- قومی مورد حمايت سرمايه داری جهانی، زنان همچنان از آزادی وحقوق فردی اجتماعی شان محروم اند. اپارتايد جنسی روا داشته شدۀ ناشی از حاکميت قوانين شرع و سنت های ديرپای عصر توحش بشر، در ابعاد وسيعی زنان افغانستان را مورد آماج قرار داده و فقر و محروميت بيشتری را به آنها تحميل کرده است.

٩ سال پس از سرنگونی امارت اسلامی طالبان و تحکيم حاکميت دارودسته های اسلامی- قومی به رهبری کرزی، پی ريزی استراتژی های جديد نظامی- سياسی کشورهای سرمايه داری در رأس امريکا و متحدانش در پيمان ناتو و به همين منوال تداوم جنگ و گسترده گی هرچه بيشتر فقر در کنار حضور پررنگ نيروهای ارتجاعی در رأس قدرت و به موازات آن سلطۀ هرچه بيشتر آرأ و افکار مردسالارانه، زنان قربانی بيشتری پرداخته اند. اکثريت قريب به اتفاق مردم در افغانستان و بويژه زنان در نهايت فقر و تنگدستی روزگار شان را سپری می کنند؛ فقدان امنيت جانی، جنگ و ترور، بيکاری مليونی، گسترده گی فساد، عدم برخوردار بودن از حداقل رفاه و امکان درمان و تحصيل، شرايطی را به وجود آورده است که قربانی آن قبل از همه زنان و کودکان اند. اگر از يک جانب تهيدستی و جنگ زنان را آسيب پذيرتر از قبل ساخته است از جانبی هم سلطۀ باورهای عهد عتيق و سنتهای آميخته با باورهای مذهبی و تبيين مردسالار محروميت زن و برده گی جنسی را در ابعاد غيرقابل تصوری در اذهان عمومی نهادينه کرده است که حاصل آن برای زنان جز نگون بختی بيشتر چيزی ديگری نبوده و نيست. با وجود هياهوی گوش کر کن رسانه های مزدور و مداحان و حاميان نظام حاکم در طی اين چندسال پس از اشغال افغانستان، نصيب زنان چيزی بيشتر از تحمل فقر و بينوائی و در نهايت تن فروشی، خودسوزی، خودکشی و گدائی نبوده. خريد و فروش و معاوضه زنان و دختران جوان به عنوان کالا، قتل های ناموسی و خشونت لجام گسيخته در حريم خانواده ها و رسميت يافتن هرچه بيشتر اين مصائب، بيان روشنی از موقعيت فرودست زن در جامعه افغانستان می باشد.

چنانچه شاهد بوديم در بحبوحۀ کمپاين انتخابات رياست جمهوری همه از جمله کرزی از بهبود وضع زنان و مشارکت بيشتر شان در امور جامعه سخن گفتند، اما با همکاسه شدن هرچه بيشتر ارتجاع اسلامی و دست بالا يافتن شان در صحنۀ جدال قدرت و بويژه استراتژی جلب و مشارکت طالبان، سخن از دمکراسی، تطبق موازين حقوق بشر و نقش و مشارکت زنان در امور جامعه و رفع تبعيض از آنها ديگر حتی در سطح فرمال هم که شده نه تنها از جانب اراکين و شخصيت های ريز و درشت حاکميت پوشالی مطرح نه می شود بلکه حاميان بين المللی دولت اسلامی افغانستان نيز ديگر تمايل چندانی به بيان آنها ندارند. اگر هم چيزی در اين مورد بيان می شود بيشتر از سر جلب حمايت مردم از حضور نظامی و پيشبرد جنگ در کشورهای مطبوع خودشان است. ارزش های يونيورسال و انسانی يی را که از آن گاه گاهی دم می زدنند اين اواخر فراوردۀ لکسی می پندارند که مردم افغانستان و از آن ميان زنان را لايق و سزاوار آن نمی دانند.

با وجود ادعاهای اوليه پس از لشکرکشی به افغانستان و سرازير شدن منابع عظيم مالی، سهم زنان از اين خوان يغما چيزی بجز احيای مجدد افکار زن ستيز و تداوم اپارتايد اسلامی در اشکال متنوع آن نبوده است. يکی از نمود های سلطه آرأ و افکار طالبی طرح قانون احوال شخصيه شيعيان بود که با اعتراض گستردۀ مردان و زنان آزاديخواه مواجه شد. دولت اسلامی به رهبری کرزی و حاميانش در سطح جهان، از آنچه که در آغاز مدعی بهبود وضعيت زنان و رهائی آنها از بند سنتها و افکار و نيروهای چون طالبان بودند، دارند گام بگام عقب نشينی می کنند و با ميدان دادن به جريان های اسلاميست حاضر در صحنه سياسی افغانستان، به اپارتايد جنسی اسلامی و به همين ترتيب به سلطه افکار زن ستيز مهر تائيد می زنند. اين امر در عمل چيزی نيست جز تحکيم هرچه بيشتر سلطۀ نيروهای ارتجاعی و بدين منوال نهادينه تر شدن هرچه بيشتر آرأ مردسالارانه که حاصلی جز محروميت، نگون بختی و بی حقوقی بيشتر برای زنان در پی نخواهد داشت.

اپارتايد و ستم جنسی تاريخی رواداشته شده بر زنان افغانستان که طی اين چند دهه بدليل حضور فعال نيروها و باورهای مردسالار در جامعه بيشتر از گذشته نهادينه و تقويت شده است، اما با اين وجود جنبش برابری طلبی و آزاديخواهانۀ زنان برای برابری و رفع ستم جنسی، در صف مقدم آن جنبش سوسياليستی کارگری، هنوز خود از پويايی و استحکام لازم برخوردار نيست تا بتواند بعنوان يک جنبش اجتماعی نيرومند و با افق روشن، مطالبات برحق زنان برای دست يابی به آرمان برابری و رفع ستم جنسی، رفاه و آزادی را به سرانجام برساند.

بنابراين امر رهائی واقعی جامعه از وجود نابرابری و برده گی در گرو به ميدان آمدن طبقه کارگر و جنبش سوسياليستی متعلق به آن است. جنبش آزاديخواهی در افغانستان با نقد آرأ و افکار حاکم بر جامعه و سازمانيابی صف مستقل خودش است که می تواند در جدال رفع تبعيض و ستم جنسی از زنان وارد پيکار شود و مطالبات و خواسته های آن را نماينده گی کند.

سازمان سوسياليستهای کارگری افغانستان برای شکل يافتن و سازمانيابی جنبش آزاديخواهی سوسياليستی طبقه کارگر و برای رهائی زنان از ستم جنسی و مردسالاری تلاش و پيکار می نمايد و برای تحقق امر آزادی و برابری از همۀ زنان و مردان آزاديخواهی که هنوز دل در گرو آرمان رهائی انسان دارد می طلبد تا به آن بپيوندند.

فرخنده و گرامی باد ٨ مارچ روز جهانی مبارزه عليه ستم جنسی!

                                                               زنده باد سوسياليسم!

                                                                     کميتۀ مرکزی سازمان سوسياليستهای کارگری افغانستان

                                                                 ۲ حوت ١٣٨٨ ؛ ٢۱ فبروری ٢٠۱٠

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d8%a7%d8%b9%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%87-%d9%87%d8%b4%d8%aa%d9%85-%d9%85%d8%a7%d8%b1%da%86-%d9%a2%d9%a0%d9%a1%d9%a0/