جواد طیب
امروزه ما در جهانی زنده گی میکنیم که اکثریت پدیده ها و مناسبات اجتماعی بنا به کثرت و گسترش مراودات میان انسان ها در محدودۀ یک جغرافیا و در سطح جهانی نیاز به بازتعریف دارند؛ چون نیاز ها بیشتر همه گانی شده است؛ بازار، مصرف و تبادل کالا ها دیگر هیچ کس و پدیده یی را غنوده در لاک خودش نمیگذارد که دم و باز دم راحت داشته باشد. شما شاید و باید با معیارهای جهانی حرف بزنید، تحصیل کنید، مهارت داشته باشید، محصول و فراوردهیی تولید کنید؛ در غیر آن به گرد و خاکِ آثار باستانی یی میمانید که حتا در موزیم ها نیز جایی برای شما نیست و نخواهد بود. آری اگر یک زمان جهانی شدن ایستگاهی بود که خواه نخواه همۀ آدم ها از هر جغرافیایی از آن بگذرد، اکنون به یقین دیگر هر کدامی از آدم ها از پامیر افغانستان تا فلان کشور نهایت فقیر افریقایی از آن گذشته است. بدون شک هر یکی از ما روزمره به کرات کالاهای جهانی را به مصرف می رسانیم؛ اما پرسش اساسی این است که در این قرن بیست ویک و عصر حاکمیت گلوبالیسم، چرا پدیده ها و افکار باستان و قرون وسطی تولید و باز تولید میشوند؟ نفع و سود آن به چه اشخاص و طبقاتی میرسد؟ و چه کسانی به عنوان وسیله و کالاهای مصرفی و سود آور گوشت دم توپ میشوند؟ چرا زن ستیزی و کودک آزاری که میلیون ها سال از آغاز آن میگذرد هنوز جزء جدایی ناپذیر رفتار و اعمال انسان هاست؟ ناسیونالیسم و انواع آن که انسان ها را بر مبنای قوم، زبان، سمت، محل و جغرافیا به جزیرههای مجزا و در تخاصم با هم تبدیل ساخته و دشمن یک دیگر قلمداد میکند هنوز بازار گرم دارد؟ چرا با وجود عروج علم و تکنالوژی هنوز هم اجتماعات بشری این چنین پر از خرافات و آگاهی وارونه است؟ چرا در جهانی که امروزه فرایند یادگیری و آموزش مرزهای ملی- دولتی را درنوردیده است برای کشورهایی افسارِ” بتیل” (1) سر قافله اش به طرف معیارهای عصر حجر کشیده میشود؟
برای این که حالا دیگر همهی این ها در یک سطح ِنه اعتقاد و باورها بل کالا های نظام سرمایهداری است و هر روزه مطابق به نیازمندی این سیستم اینجا و آنجا بازتولید میشود. این پرسش ها گاه و ناگاه ممکن پاسخ هایی هم گرفته باشند، اما با تأسف بیشتر هم روند با فرایند موجود سطحی و اکثراً به دلایلِ حاکمیت جنبش های ناسیونالیستی محلی است. اما همان گونه که این جملات اساسی سوالیه دار در سطح بین المللی مطرح است و به گونه یی نمایانگر زنده گی پارادوکسال آدم ها در قرن بیست و یک میباشد پاسخ آن ها هم با توجه به ضرورت و نیازهای سیستم حاکمِ جهانی میتواند معنا یابد، نه در سطح حکومت یک کشور و فلان وزیر
فاشیسم، مذهب، ناسیونالیسم وغیره گروه های ارتجاعی از زمانی که تکیه گاهی در قدرت سیاسی مییابند و سیستم سرمایهداری درپشت این ها قرار میگیرد، بیشتر تودهگیر میشوند، و به زبان دیگر قدرت امر و نهی مییابند؛ ورنه هیچ آدم عاقلی به خرافات دوران باستان تن در نمیدهد. و بیشتر از همین سر است که ما همواره تأکید می ورزیم که دیگر نمیشود تنها با عناصر تنویر افکار و علم باوری در محدودهی چند جزوه و چپتر با این ها به مبارزه رفت؛ حالا دیگر این ها با حمایت کشورهای سرمایهداری امپریالیستی جزئی از جنبش های اجتماعی در سطح جهان اند. و این جنبش ها اساساً جزئی از نیازهای سرمایهداری امروز و در خدمت آن است. هرچند سرمایهداری در عصر رقابت آزاد در انقلاب فرانسه و امریکا با بخش هایی از این اندیشه ها و پدیده های قرون وسطی که مانع رشد این سیستم میشد بی رحمانه تصفیه حساب کرد. اما بنا به منافع اش هر از گاهی هر کدام این ها را در مقاطع دیگر تولید و باز تولید کرده وکماکان باز تولید میکند. چون این عقبگردها در عرصه های مختلف اجتماعی برای سیستم بردگی مزدی سود میرساند. در پس هر کدام از این اعمال قرون وسطایی کسانی اند که سرگرم تجارت ومعامله بوده و از قِبل آن زنده گی بهشتی خود را سپری میکنند. مسألۀ اساسی و مهم این است که مبنا و ریشهی همۀ این جنبش های ارتجاعی یکی است و همه همسو به نظام سرمایهداری سود میرسانند. هر جنبش و نظریهیی که مالکیت خصوصی را تقدیس و به رسمیت بشناسد رفیق و همدم سرمایهداری است. و جنبش هایی که در فوق بدان اشاره رفت در قسمت تقدیس و قبول مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و ثروت اجتماعی و همه گانی مبنای مشترکی دارند. برای همین است که در این عصرِ علم و خرد، توهم و بربریت حاکم و حکمفرماست. بیجا نیست که امریکا، اروپا، کشورهای عربی وغیره از دهه ها به این سو بالای گروه های تروریستی و به شدت مرتجع حساب باز کرده اند و حالا با هزار و یک بهانه میخواهند بار دیگر آن ها را بر گردۀ مردم سوار کنند. مبارزه با ناسیونالیسم، فاشیسم، زن ستیزی و همه جنبش های ارتجاعی در گرو شناسایی ماهیت طبقاتی این جنبش ها است و رهایی از همۀ اشکال ستم اجتماعی در گرو زدودن کل سیستم سرمایهداری. هابسبام دقیق میگفت حتا ” از نقطه نظر محیط زیست اگر انسان قرار باشد آینده یی داشته باشد سرمایهداری نمیتواند آیندهیی داشته باشد… آیندهی بشر نمیتواند ادامۀ گذشته و یا امروز باشد.”
—————
(1)( بتیل به معنای زن از دنیا بریده به جهت خدای تعالی. (دهخدا) و در نزد باشنده گان سمت شمال افغانستان به معنی اسپ ماده ( مادیان