٨ مارچ روز جهانی زن را با مبارزه متحدانه گرامی بداریم

8 مارچ

روزجهانی زن را با مبارزۀ متحدانه گرامی بداریم!

سرمایه داری جهانی که استثمار و غارت ثروت های انباشتۀ ناشی از نیروی کار جزء لایتجزای وجودی اش می باشد، امروز دریک بحران اقتصادی  بی سابقه ای غوطه ور است. سرمایه داری ازطریق دولت سیاسی اش بار بحران جاری را بر زنده گی کارگران و زحمتكشان تحمیل نموده است. پیامد این بحران تشدید بیکاری، کاهش هر چه بیشتر دستمزدها، عدم امنیت شغلی، افزایش بی سابقۀ نابسامانی های اجتماعی و فقر وفلاکت اجتماعی است. اولین قربانی های بحران و فلاکت اجتماعی را زنان و کودکان تشکیل می دهند.

 اتخاذ سیاست های نئولیبرالی وبازارتجارت آزاد طی سه دهۀ اخیر فقرو بیکاری، فحشا، اعتیاد و انواع بیماری ها را به پدیده ای بسیار رایج در جهان تبدیل کرده است. در این میان زنان کارگر و زحمتکش وکودکان کار در هر گوشه ای از این جهان قربانی سیاست های سود جویانه و جنگ طلبانۀ سرمایه داران زالو صفتی هستند که تنها به کسب ارقام نجومی سود های کلان می اندیشند. نظام سرمایه داری با کل ارگانها و سیاست هایش در چهار گوشۀ جهان علاوه براینکه زنان را درکنارسایر بخشهای اجتماعی مورد ستم و فشارهای اقتصادی قرار میدهد، همزمان به آنها بیشترین ستم های جنسی را روا داشته و رسمیت بخشیده است. می توان دید که زنان و مردان کارگر و زحمتکش در جوامع سرمایه داری مورد ستم و استثمارقرارمیگیرند ولی زنان درعین حال به علت تسلط فرهنگ ارتجاعی مرد سالارانه که خود با به وجود آمدن نظام طبقاتی پدید آمده است، در محیط خانه و اجتماع هم با ستم جنسی = جنسیتی روبرو هستند.٨ مارچ ٢٠١٣

درکشورهای پیشرفتۀ صنعتی که زنان به برابری صوری و حقوقی با مردان دست یافته اند ،هر روزه دهها و صدها زن قربانی خشونت و آزار و ستم جنسی قرار می گیرند. در کشور سوئد که سیاستمداران حاکم بر آن مدعی برابری زن و مرد در جامعه هستند طبق آمار رسمی سالانه بیست زن در اثر خشونت خانگی به قتل می رسند ودر اروپا رسما ازهرهفت نفر یک زن مورد خشونت خانگی قرار می گیرد.  نظام سرمایه داری نه تنها با تضعیف مردسالاری در جامعه همراه نیست بلکه  هر لحظه آن را به انحاء مختلف باز تولید می کند ودر جهت سود آوری بیشتر به آن دامن می زند. زنان درازاء کار برابر با مردان دستمزد پایین تری دارند. سرمایه داری در پهلوی اینکه از کار ارزان زنان سود های کلانی به جیب می زند ، از آنها دربازار تجارت ، منجمله  سکس و انواع روش های اجباری و تن فروشی نیز بهره می برد. با عصر انفورماتیک وسرعت ارتباطات درفیس بوک سطح تجارت تن فروشی زنان دیگر حتی صدای مدیای رسمی سرمایه را نیز در آورده است. زنان بیکار، مادران جوان و زنان مهاجر که ازکشورهای پیرامونی به اروپا آمده اند اولین قربانیان تجارت تن فروشی را تشکیل می دهند. سیاست های نئولیبرالی در چند دهۀ اخیر تهاجم وسیعی را به دستاوردهای کارگران و مزدبگیران درامریکا و اروپا سازمان داد واکنون با بن بست آن ، دولت های سرمایه داری با اتخاذ سیاست ریاضت خواهانه به تمامی دستاوردهای جامعه یورش برده اند. خدمات آموزشی، بهداشتی، بازنشستگی و حقوق بیکاری مورد آماج سرمایه قرار گرفته است وافزایش بی سابقۀ بیکاری در اروپا دستمزدها را به شدت کاهش داده است. در کنار مهاجرین، افراد مسن وزنان، خصوصاً آنانی که سرپرستی فرزندان را به عهده دارند بیشترین فشارها را متحمل شده اند.

در کشورهای پیرامونی آسیا، افریقا و امریکای جنوبی وضعیت زنان به مراتب وخیم تر از اروپا است. مذهب و فرهنگ مردسالارانه و نیز تحمیل کار ارزان، زنان را در موقعیت دشوارتری قرار داده است. مرد خانواده دارد ، مرد زن می خواهد ، مرد نان آور است ومرددرمقابل جامعه حرف اول را می زند. زنی که شوهرش را از دست داد بی سرپرست می شود وباید کاری کند که شکم بچه هایش را سیرکند، هیچ قانونی ابتدائی ترین حقوق زنان را درج نکرده است و در عوض مرد است که نان آور است. بدین ترتیب فرهنگ پیشاسرمایه داری وارتجاع مذهبی را سرمایه داری به خدمت گرفته است تا با دامن زدن به تفاوت های مختلف در جامعه و منجمله تفاوت های جنسی بتواند سود آوری را گسترش دهد وجامعه را در کنترل خود داشته باشد. درچهار دهۀ اخیر منطقۀ استراتژیک و پر جمعیت شمال افریقا تا خاورمیانه شاهد فجایعی بوده است که درتاریخ معاصر می توان آنرا کم سابقه خواند. در ایران و افغانستان و عراق و سوریه وکشورهای عربی، ارتجاع اسلامی با فرقه های رنگارنگش زنان را ازنفس کشیدن انداخته اند. اولین قربانیان دیکتاتوری عریان سرمایه زنان هستند ووسیله ای در دستان سیاست حاکم برای در هم کوبیدن ابتدائی ترین مطالبات اجتماعی در میان جامعه شده اند.

در افغانستان با به قدرت رسیدن نیروهای جهاد اسلامی و قوی شدن ارتجاع اسلامی با حمایت امپریالیسم امریکا و رژیمهای ارتجاعی درمنطقه از جمله عربستان سعودی، ارتجاعی ترین قوانین اسلامی بر جامعه و کل شؤونات زنده گی مردم افغانستان به ویژه زنان حاکم شد. حاکمیت مجاهدین جامعه را به قهقرا برد. بن لادن و مجاهدین طالبان که نماد واقعی از توحش و بربریت بوده اند با حمایت امریکا و بریتانیا  حکومت را بدست گرفتند ودرکشتارافراد جامعه خصوصاً زنان فاجعه خلق کردند. بستن دانشگاه ها ، راندن و محکوم ساختن زنان به چاردیوار خانه ها، پوشاندن آنان در برقع وحجاب اجباری، جدا سازی کامل زنان از مردان حتی در برخی موارد جدا کردن زنان از همسرانشان، بستن مدارس به روی زنان و دختران جوان، منع و محدودیت رسانه های جمعی، قطع اعضای بدن و کشتار و قتل عام مردم، سنگسار زنان، کشتارزنان دراستادیوم های ورزشی  در ملأعام، نمونه ای از وحشیگری ارتجاع اسلامی است که سالها برجامعه روا میدارد.

حکومت مجاهدین اسلامی و طالبان با تمام قوانین ارتجاعی واپسگرایانۀ اسلام در تمام تار و پود زنده گی مردم افغانستان نهادینه شده. با سقوط حکومت طالبان و سر کار آمدن کرزی زیر نظرناتو و نیروهای اشغالگر امریکا بعد از گذشت یک دهه هنوزاین قوانین ارتجاعی و اجرای آن به قوت خودش باقی است . با سقوط طالبان و حضور نیروهای امریکایی، مدیای وابسته به آنها ادعا می کرد که بساط جهادی ها و طالبان برای همیشه از افغانستان برچیده خواهد شد اما اکنون با گذشت بیش از یک دهه در واقعیت امر، خطر برگشت طالبان دوباره جامعۀ افغانستان را تهدید می کند. قوانین اسلامی درافغانستان همچنان حاکم است وتهدیدی جدی و دائمی بربالای سرزنان در جامعه خواهد بود. تصویب قانون وحشیانۀ ضد زن تحت عنوان ” احوال شخصیۀاهل تشیُّع” به همسران اجازه می دهد که  در صورتیکه زنان مایل به رابطۀ جنسی با آنها نباشند زنان خود را از دادن غذا محروم سازند. ازدواج اجباری، فرستادن دختران خردسال به خانۀ شوهر، خرید و فروش چند بارۀ زنان به مردان، سنگسار ودیگر قوانین اسلامی طوقی است بر گردن زنان در افغانستان. آمار بالائی از خودکشی و خودسوزی زنان افغانستان خود گویای موقعیت فاجعه بار زنان را نشان می دهد.

در ایران تحت حاکمیت ارتجاع اسلامی وبا بکار بردن قوانین متحجر قرون وسطایی بیشترین تبعیض جنسی و طبقاتی اعمال شده و زنان از نظر اجتماعی- سیاسی در موقعیت درجه دوم قرار داده شده اند. باز گرداندن زنان به کنج خانه و محروم ساختن آنها از اشتغال، وابسته کردن هرچه بیشتر آنها از نظر اقتصادی به مردان، خشونت و سرکوب روز افزون تحت عنوان حجاب اسلامی بر آنها، به خصوص نهادینه شدن کنترول مردان بر زنده گی زنان به مدد قوانین اسلامی دست مردان در تمام امورات و شؤونات زنده گی زنان را باز گذاشته است. فرودستی و تبعیض ونابرابری، فقدان تامین اجتماعی و سرکوب زنان که ریشه در نظام سرمایه داری دارد، شرایط دشواری را برای زنان در ایران تحت سلطه یک حکومت مذهبی در ابعاد بسیارگسترده تری ایجاد نموده است. اعتراض و مبارزه هر روزه زنان در ایران علیه این همه نابرابری و بربریت جمهوری اسلامی در طول بیشتر از سه دهه به اشکال مختلف و مداوم ادامه داشته است. ما شاهد بودیم که در جنبش توده ای 88 زنان در صف مقدم اعتراضات چند میلیونی قرار گرفتند و خیابانهای شهرها را به اختیار خود در آوردند. و با حرکت ومبارزۀ خود نشان دادند که به ابزار پیش برد سیاست جناح های رژیم مبدل نخواهند شد. سی سال تجربۀ رژیم جمهوری اسلامی با جناح های مختلف آن به ویژه امتحان چندین ساله ، وعده های پوچ اصلاح طلبان رژیم و سترونی سیاست بازی های حامیان آنها در اپوزیسیون، و در کنار این ها درسهای گرانبهای انقلاب 57، به جنبش رزمندۀ زنان ، درک لازم برای شناخت دوستان و دشمنان خود را داده است.

با عروج جنبش های توده ای درکشورهای شمال افریقا و خاورمیانه، زنان در صف مقدم مبارزه برعلیه دیکتاتوری های حاکم قرارگرفتند. با وجود قوانین فوق ارتجاعی در مورد زنا ن، نقش آنان خصوصاً زنان کارگر و زحمتکش دراین جنبش ها به منظور دستیابی به نان، کار و آزادی نه تنها بر کسی پوشیده نیست بلکه کاملاً عیان است. در میدان همین مبارزه و در جریان همین حرکت توده ایست که زنان آزاده قیودی را که قوانین شرعی و عرفی حکومتهای ارتجاعی اسلامی برایشان مقرر کرده است  تماما زیر پا گرفته اند و در همه سنگرهای نبرد شانه به شانۀ مردان پیش می روند؛ در صف مقدم مبارزه مشت بلند کرده و برای آزادی خود و جامعه فریاد می زنند و تعرضات نیروهای انتظامی و امنیتی و اراذل و اوباش مزدور حکومتی را دفع می کنند.

با وجود حضوراجتماعی زنان درتغییر و تحولات سیاسی آغاز قرن بیست و یکم که عکس العملی طبیعی است، اما قطعاً رفع ستم جنسی ورهایی زن در نظام حاکم سرمایه داری ممکن نیست. و مسئله زن در جهان، خاورمیانه و در کشورهایی مانند ایران، عراق ، افغانستان و غیره، در روند حل نهائی خود با مبارزه برعلیه سرمایه داری گره خورده است. مبارزه در این مناطق و کشورها برای رهایی از مناسبات نابرابر به طورطبیعی در کنار نیروی متحدی قرارمیگیرد که هم قدرت تحمیل خواسته های رفاهی، هم ظرفیت کسب آزادیهای دموکراتیک و هم دورنمای پایان دادن به مناسبات سرمایه داری را داشته باشد، و به این اعتبار جنبش زنان علیه تبعیض جنسی و برای آزادی به طور طبیعی به جنبش کارگری پیوند میخورد. با در نظر گرفتن وضعیت جنبش زنان در مناطق نامبرده، این جنبش تنها در مسیر مبارزۀ طبقاتی و مبارزه جهت سرنگونی رژیمهای وابسته و قطع هرگونه نفوذ امپریالیسم است که می تواند راه درستی را برای رسیدن به سوسیالیسم وتحقق خواستهای عادلانه خود در پیش گیرد.

 هشت مارس تاریخا یاد آورهمبستگی زنان کارگر است. هشت مارس یا آور همبستگی زنان و مردان کارگردرصفی طبقاتی است. هشت مارس یاد آور روز مبارزۀ طبقه کارگر علیه سرمایه داری است.

زنده باد 8 مارس روز جهانی زن

مارچ 2013

سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان

کانون سوسیالیستهای کارگری

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/769/