اشغال وال استریت، مطالبات و چشم اندازها

یک ماه از اشغال وال استریت می گذرد، هوا رو به سردی می رود، تعدادی از شرکت کنندگان دستگیر شده اند اما نه تنها این اعتراضات ریزش نکرده اند، بلکه، به بسیاری از شهرهای امریکا و دیگر کشورها نیز سرایت کرده  و سطوح مختلف طبقه 

ی کارگر و مخالفان سرمایه داری و معترضان به وضع موجود را در بر گرفته است.  در برهه ای از تاریخ  که یکی از بزرگ ترین بحران مالی و اعتباری گریبان گیر سرمایه داری جهانی شده است، وقوع چنین اعتراضاتی گسترده ای علیه سرمایه داری در امریکا، در یکی از مراکز مهم سرمایه داری و مهد دموکراسی! بسیار حائز اهمیت است؛ کشوری که با وجود بیش از ۱۴ میلیون بیکار و خیل عظیمی از کارگران یدی و ذهنی و یک سرمایه داری افسارگسیخته و بحران اقتصادی بزرگی که قادر نخواهد بود آن را از سر بگذارند، کماکان مدعی است سرمایه داری بهترین شیوه ی تولید برای تمام طبقات است. اما از اواخر سپتامبر ۲۰۱۱ تاکنون، اشغال وال استریت و تظاهرات  گوناگون در جای جای جهان می توانند گواه روشنی باشند بر دروغ های شاخداری که رسانه های سرمایه داری و تئوریسین های مزدورشان سال هاست به خورد مردم می دهند و تنها قصد دارند سیادت طبقاتی خویش را حفظ کرده و ذهن مردم را از علت اصلی بی عدالتی و استثمار یعنی شیوه ی تولید سرمایه داری منحرف کنند. اما اکنون دیگر با خیزش سوبژه های فرودست و معترض، هر انسان بینایی قادر است بزرگی دماغ پینوکیو را تشخیص دهد! 

ولی چرا اشغال وال استریت و تظاهرات های متعاقب آن تاثیر و اهمیت منحصر به فردی دارند؟ در سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ خیزش و اعتراض مردم بسیاری از نقاط جهان را شاهد بوده ایم، خیزش مردم تونس، مصر، لیبی، سوریه، بحرین و تظاهرات ها در اسپانیا، انگلیس، اعتراض های مردم یونان و … . تمام  این اعتراض ها و خیزش ها و انقلاب ها در شرایطی رخ داده اند و می دهند که سرمایه داری با بحران هایی بنیادی و جدی رو به رو شده است و برای مدیریت بحران های خویش، باری را که بر گرده ی طبقات فرودست تحمیل کرده است، روز به روز سنگین تر و تحمل ناپذیرتر می کند. بیکاری های گسترده، فقدان امنیت شغلی، کم کردن یا لغو حمایت های دولتی، خصوصی سازی در تمام حیطه ها و به ویژه خدمات تامین اجتماعی و خدمات درمانی، افزایش سن بازنشستگی، بالا رفتن شهریه ی دانشگاه ها و بالا بودن مالیات ها و … شرایط زیستی طبقه ی کارگر را بیش از پیش وخیم کرده است. سیاست های نئولیبرالیستی و نفوذ شرکت های چند ملیتی و بانک های بزرگ و به بیان دیگر جهانی شدن سرمایه، دولت ملت های سرمایه دار را تضعیف کرده است و بخش های خصوصی سرمایه داری نیز به هیچ وجه پاسخگوی نیازها و تامین رفاه مردم نیستند و جز به بیشینه کردن ارزش اضافی و انباشت سرمایه، به هیچ چیز دیگر فکر نمی کنند. اما اشغال وال استریت در امریکا یعنی اشغال نمادین یکی از مهم ترین و تعیین کننده ترین مکان ها در جغرافیای سرمایه داری جهانی امروز. وقتی وال استریت به واسطه ی تضاد طبقاتی شدید، بیکاری، بی عدالتی و استثمار فرودستان به تصرف معترضان و فرودستان در می آید حاوی چنین حقیقتی است: بورژوازی محترم! این سیستم شما که آن را بهترین سیستم اقتصادی می دانید و امروز وال استریت آن را در امریکا بازنمایی می کند، معیوب است، بحران ساز است، این سیستم اقتصادی تنها بر بیشینه کردن سود سرمایه دارن بزرگ و بهره کشی از کارگران استوار است و منافع و نیازهای تمام مردم را برآورده نمی کند و ما از سازوکار غیرانسانی و فاسد سیستم اقتصادی موجود آگاهیم و علیه آن می ایستیم؛ بحران های مالی و اعتباری شما ذاتی نظام اقتصادی شماست و ما نمی بایست تا ابد تاوان سوداگری های مشتی سرمایه دار را پس بدهیم و به این ترتیب شما نخواهید توانست از بحران اقتصادی موجود عبور کنید. و از طرف دیگر چنین کنشی با چنین اهمیت نمادینی، برای تمام فرودستان و معترضان جهان، ممکن است الهام بخش اعترضات و شکل گیری سازماندهی های کارگری منسجم و انقلابی علیه سرمایه داری گردد و شهامت کنشگری سیاسی و مبارزه برای آزادی و برابری و احقاق حقوق اجتماعی را در آنان احیا کند. 

در اواسط سپتامبر گروهی کانادایی به نام (Adbusters Media Foundation) فراخوان دادند که با تصرف صلح آمیز وال استریت علیه نفوذ شرکت های چندملیتی بر دموکراسی، بیشتر شدن تضاد بین ثروتمندان و فقرا و فقدان پیگردهای قانونی که درپی بحران مالی جهانی وجود دارند، بایستند. Adbusters  در فراخوان شان نوشته اند: از یک مطالبه ی ساده آغاز می کنیم از کمیسیون ریاست جمهوری اوباما که پول را از سیاست جدا کند. ما درحال طرح ریزی امریکایی نوین هستیم. اکتیویست های بسیاری از جمله اکتیویست های گروه (Anonymous) نیز به این فراخوان پیوستند. گروه هایی مانند مجمع عمومی نیویورک سیتی و روز خشم امریکا ، بسیاری از سندیکاهای کارگری و فعالین سیاسی و افرادی با گرایش های گوناگون سیاسی به این جریان پیوستند، ازجمله سوسیالیست ها و کمونیست ها، آنارشیست ها، محیط زیست گرایان، لیبرال ها، رای دهندگان بدون گرایش سیاسی خاص، آزادی خواهان و تمام سوبژه هایی که از شرایط موجود ناراضی اند و می خواهند تغییرش دهند. با اینکه اشغال وال استریت در ابتدا با فراخوان Adbusters آغاز شد اما این جریانی کاملا بدون لیدر مشخص است. اگرچه سازماندهی ها به عهده ی سازمان ها و گروه ها و فرد فرد معترضانی است که در این جریان شرکت دارند. 

در هفته ی اول یعنی ۱۷ تا ۲۳ سپتامبر تظاهرات های بسیاری رخ دادند. ۱۷ سپتامبر هزار نفر در تظاهرات در وال استریت شرکت داشتند و در ۱۹ سپتامبر ۷ نفر توسط پلیس دستگیر شدند. در ۲۴ سپتامبر دست کم ۸۰ نفر دستگیر شدند و بسیاری از آنها به جرم رفتارهای آشوبگرانه در بازداشت ماندند اما تظاهرات به خیابان های دیگر سرایت کرد. پلیس با تاکتیک های گوناگون سعی داشته است معترضان را به گروه های کوچک تر تبدیل کند و انسجام آنها را از بین ببرد. پلیس  برای سرکوب معترضان  با باتوم و اسپری فلفل و دیگر ابزار سرکوب و در نهایت بازداشت  از معترضان به طرزی کاملا دموکراتیک پذیرایی کرده و می کند در حالی که به گفته ی پلیس، آنها به بهترین وجه ممکن  از ابزار سرکوب به خصوص اسپری فلفل  استفاده می کنند! اما ویدیوهای منشر شده خلاف این را می گویند. در هفته ی سوم تعداد دستگیری ها به شدت بالا رفت. اول اکتبر بنا به گفته نیویورک تایمز بیش از ۷۰۰ نفر بازداشت شدند به این بهانه که معترضان خیابان ها را مسدود کرده اند. در ۲ اکتبر تنها ۲۰ نفر از ۷۰۰ نفر آزاد شدند درحالی که به جرم آشوبگری متهم شدند و پرونده هایشان به دادگاه کیفری منتقل شد. ۵ اکتبر دومین روزی بود که پلیس به طرز وحشیانه ای با اسپری فلفل و اعمال خشونت بسیار معترضان را سرکوب کرد. در این روز هزاران کارگر عضو اتحادیه ها ، دانشجویان و خیل عظیمی از بیکاران به تظاهرات پیوستند و تعداد معترضین به ۱۵۰۰۰ نفر رسید. تظاهرات های کوچکتر بسیاری نیز همزمان در شهرهای مختلف امریکا برپا بود. در هفته ی چهارم موج تظاهرات ها علاوه بر وال استریت و امریکا به کشورهای دیگر نیز سرایت کرد. فراخوانی داده شده است که ۱۵ اکتبر در ۲۵ کشور جهان تظاهراتی مشترک صورت گیرد. 

اگر بخواهیم مطالبات و اعترضات معترضان و شرکت کنندگان اشغال وال استریت را در یک پاراگراف کوچک جمع بندی کنیم، چنین خواهند بود: اعتراض به سلطه ی پول بر سیاست، اعتراض به نقش مخرب و بسیار تاثیرگذار بنگاه های اقتصادی بزرگ در سیاست و بیشتر شدن شکاف بین ۹۹ درصد مردم  و یک درصد سرمایه دار بزرگ، نزول رفاه اجتماعی، اعتراض به بالا رفتن مالیات ها، اعتراض به بالا بودن هزینه های تحصیلی، اعتراض به فقدان خدمات درمانی رایگان و بالا بودن هزینه های درمانی، اعتراض به ناامنی اجتماعی و خشونت پلیس، اعتراض به فساد احزاب سیاسی و لابی ها و زد و بندهای اقتصادی در سیاست، حمایت از اتحادیه های گوناگون کارگری، مخالفت با سیاست های جنگ افروزی امریکا. اما با وجود تمام موارد ذکر شده معترضان هنوز موفق به تهیه ی یک لیست مطالبات ایجابی که سر آن همه به توافق رسیده باشند، نشده اند. چراکه معترضین گوناگون و با خاستگاه ها و مطالبات و گرایشات سیاسی متفاوتی در این جریان سهیم هستند و مسئله اینجاست که تاکنون این توافق وجود دارد که معترضین چه نمی خواهند. 

واکنش های اوباما و بسیای از سیاستمدارن امریکا نسبت به اشغال وال استریت واکنش هایی کاملا مردم فریب بوده است، واکنش هایی با این محتوا که ما نارضایتی شما را درک می کنیم، شما حق اعتراض دارید و ما هم سعی می کنیم کارآفرینی کنیم. حتی برخی از شرکت های بزرگ نیز حمایت خود را از معترضان اعلام کرده اند. رسانه ها نیز سعی می کنند هرچه بیشتر اشغال وال استریت و تظاهرات های گوناگون را مانند کسالتی که به زودی برطرف می شود نشان دهند. اما واقعیت  نه وعده وعیدهای پوپولیستی اوباما یا دیگر سیاستمداران است و نه در رسانه ها بازنمایی می شود، بلکه واقعیت در اراده ی جمعی و حضور و کنش مشترک تمام معترضانی است که با اشغال وال استریت، به طور نمادین سرمایه داری را هدف گرفته اند، در تظاهرات ها شرکت می کنند و با وجود سرکوب و سرما و بازداشت ها ادامه می دهند و خود را و سیاست را بازمی سازند. اما سوال اساسی اینجاست که یک خیزش، بدون مطالباتی ایجابی و لیدر و سازماندهی منسجم تا کجا قادر به ادامه ی حیات است؟ واقعیت این است که نباید عجله کرد و توقع داشت در یک اعتراض بزرگ علیه نظام موجود، در همان روزهای اول تمام مطالبات و استراتژی های انقلابیون از پیش تعیین شده و بسیار واضح باشند، بلکه سوبژه های انقلابی در پروسه ی مبارزه و با هر کنشی که در این پروسه انجام می دهند، وضع موجود را تغییر می دهند. اما اگر در پروسه ی مبارزه، معترضین به هر دلیل به توافق نرسند تا به ادامه ی مبارزه ی خویش جدیت داده و به آن افق انقلابی  بخشند، دیر یا زود ممکن است به دلایل گوناگون به خانه ها بازگردند و تنها خاطره ی پرشور یا تلخی از اشغال وال استریت در خاطره ها ته نشین گردد. متاسفانه بخش عظیمی از معترضان چپ را کسانی تشکیل می دهند که به طرزی هیستریک از تشکل و انسجام در قالب یک ظرف مبارزاتی مانند حزب گریزان اند. در سخنرانی ژیژک که خود را کمونیست ، لنینیست یا گاهی استالینیست می داند! می توان چنین پاشنه ی آشیلی را دید. وقتی ژیژک می گوید ما کمونیسم نیستیم، اگر کمونیسم…، ما با سیستم مشکل داریم و … . این عبارات به این معنا هستند که ما حزب انقلابی را شر می دانیم، و متعاقبا به این معناست که ما انسجام و اتحاد برای انقلاب را شر می دانیم و فقط می خواهیم شرایط موجود را نابود کنیم و هیچ آلترناتیو جایگزینی نداریم، چرا که سرمایه داری و تجربه ی کشورهای کمونیستی ما را از آلترناتیوها ترسانده اند، چرا که ما این قدرت تشخیص را پیدا نکرده ایم که تمیز دهیم شوروی، چین و دیگر کشورهای کمونیستی، کمونیستی نبودند چرا که شیوه ی تولید در آن کشورها کمونیستی نشد، اینکه اگر کمونیسم قرن بیستم در چند تجربه متحقق نشد، کلا به این معنا نیست که تئوری کمونیسم نادرست و ناممکن است. بنابراین متاسفانه تاکنون فقدان آلترناتیوهای ایجابی و بی اعتمادی به لیدر و سازماندهی مشخص و منسجم در این جریان نشان می دهند که ایده های سطحی و بچه گانه ی قدرت ستیز و حزب ستیز و  گرایش های آنارشیستی ضد کمونیسم تا چه حد بر فضای کلی چپ معاصر تاثیر گذارده است. به این ترتیب با وجود حقانیت اعتراض و نقاط قوت و نقاط ضعف موجود در صفوف معترضان و هراس از تشکل و انسجام انقلابی علیه سرمایه داری به هدف تغییر شیوه ی تولید، این احتمال نیز وجود دارد که چشم انداز اشغال وال استریت و تمام این تظاهرات های باشکوه در آینده ی نزدیک چندان امیدبخش نباشند و سرمایه داری بتواند موقتا شرایط خود را به ما تحمیل کند، این چیزی است که باید از آن هراسید! اما از آنجایی که سرمایه داری عمیقا دچار تضاد درونی است، یعنی سیستمی است که ماهیتا بحران تولید می کند و تمام بحران ها مدیریت پذیر نیستند بلکه بستری هستند که در آن افراد بنا به ضرورت های مادی  به سوبژه های کنشگر حوزه ی سیاست تبدیل می شوند تا وضع موجود را تغییر دهند، اشغال وال استریت و تظاهرات پی در پی  در اقصی نقاط جهان به تدریج و در دراز مدت گسترده تر خواهند شد، همان طور که بحران اقتصادی عمیق تر و جدی تر خواهد شد و از دل این شرایط عینی سوبژه های انقلابی ای تولید می شوند که برای تغییر وضع موجود ناچارند شیوه ی تولید را تغییر دهند و برای انجام چنین کنش دشواری، به تشکل، جدیت، انسجام و افق انقلابی نیاز خواهند داشت.

نسیم روشنایی
۱۳ اکتبر ۲۰۱۱

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d8%a7%d8%b4%d8%ba%d8%a7%d9%84-%d9%88%d8%a7%d9%84-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%b1%db%8c%d8%aa%d8%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d8%aa-%d9%88-%da%86%d8%b4%d9%85-%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%d9%87/