به سوی سوسیالیسم

ترجمۀ حاضر نوشته ای است از Harry Magdoff و Fred Magdoff که در شمارۀ 3\ 57 _ 2005 در    Monthly Review نشر شده است.

این نوشته کلیت نظام سرمایه داری ، مکانیسم عمل ، و پی آمد های منطقی تداوم آنرا به بحث میگیرد . در بخشی از نوشته که به دلایل شکست انقلابات سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و چین پرداخته شده است، نویسنده بیشتر بر بعد اخلاقی مسئله متمرکز شده تا دلایل مادی شکست آن انقلابات در پرتو بررسی ماتریالیستی تاریخ .

   به سوی سوسیالیسم

  برگردان: آتيلا مهربان

1_  میتواند سرشت انسان تغییر کند ؟

 

در میان استدلالاتی علیه سوسیالیزم، یکی این است که سوسیالسم، در تقابل با سرشت انسانها سیر میکند.« شما نمیتوانید سرشت انسانها را تغییر بدهید» یکی ازین استدلالات باز دارندۀ تکراری است . این استدلال میتواند در رابطه باغرایزی مانند تلاش برای کسب غذا، تولید مثل، جستجوی سر پناه و پوشش مناسب، درست باشد .  هر چند ان چیز یکه معولآ به عنوان سرشت انسان ؛ به آن رجوع میشود، در جریان تاریخ طولانی انسانها تا حدی زیادی  تغییر یافته اند. با تغییر سیستم ها ی اجتماعی، و سازگاری ا نسانها با سیستم های جدید، بسیاری از عادات و سلوک نیزدیگر گونه شده اند. انسان مدرن امروز( از نظر«ساختار» اناتومی) حدود 150 تا 200 سال قبل پا به عرصه وجود نهاده اند. در عرصۀ ده ها هزار سال، اشکال گوناگون جوامع وسیستم های متفاوت اجتماعی شکل گرفته اند که در آغاز اکثرآ مبتنی بر شکار و جمع آوری  آذوقۀ   بوده و احتمالآ از 7000 سال بدینسو به زراعت استوار شده است. این جوامع به شکل دسته، قبایل، طوایف ، شهر، ملت و امپراطوری ها تنظیم شده بودند.

 

انسان شناسانی که جوامع « بدوی» را مطالعه کرده  اند،ر وابط اجتماعی بسیار متفاوت از طرز رقابتهای شدید، خود خواهی توأم با بیرحمی که در نظام سرمایداری نافذ است،  یافته اند .   اقتصاد جوامع ما قبل سرمایه   د اری اکثرآ به شکل معاملۀ به مثل و تقسیم مجدد ، انجام میپذیرفت تچارت طبعآ موجود بود ولی تجارت میان قبایل برای کسب مفاد شخصی نبود.

زمین زراعتی نه در مالکیت شخصی کسی بود و ته قابل خرید و قروش؛ برعکس توسط رئیس قبیله (به افراد) واگذار میشد. بخش اعظم غذای جمع آوری شده در مراسم قبیله ای ، باز تقسیم مشد. چنگ و حکم فرمایی توسط مستبدان محلی هم وجود داشته- آنها بهر حال چوامع ایده آلی نبودند- ولی آنها ارزش ها و معیار های اخلاقی و (سرشت انسانی) متفاوت  داشتند.  آنگونه که کارل پولانی در سال 1944 توضیح داد « کشف بزرگ تاریخ متأخر و تحقیقات اخیر مردم شناسی اینست که اقتصاد انسانها همه بر اساس قانونمندی ای از مناسبات اجتماعی بر خاسته است. او(انسان) تلاش نمی نماید که مصلحت و سود فردی اش را در تملک مادیات تأمین کند. او تلاش مینماید از چایگاه اجتماعی اش، مطالبات اچتماعی اش و ممر زندگی ا ش حراست نماید. در آنگونه چوامع ، اقتصاد مأموریت راه اندازی روابط اجتماعی رابه عهده داشت و مجاز نبود مردم ازر اه معامله برای اندوختن منفعت( شخصی) استفاده جویند.

 

کثرت انواع ساختار ها و تنظیم های مدنیت های گذشته بخوبی یر چسته و قابل توجه است . مدت  طولانی ای-( در مقایسه با زمان هستی انسانها)- ازآن نمیگذرد که باشندگان بومی شمال و چنوب آمریکا ، یک دید بکلی متفاوت(از زندگی) از آنچه که توسط نظامیان مهاجم و استعمار گران و ناقلین اروپایی بر آنها تحمیل کردند، داشتند.   آنگونه که کریستوف کولمب بعد ازسفر دریایی اش به غرب مینویسد : ” برای من مقدور نبود بفهمم اگر آنها دارایی شخصی داشته باشند. … اینگونه به نظر میرسید، هر آنچه متعلق به یک فرد بود، همه در (مالکیت) آن سهیم بودند. آنها در رابطه با آنچه دارند، آنقدر بی تزویر اند که فهم آن برای کسانی که آنرا ندیده اند، آسان نیست. اگر از آنها چیزی که متعلق به آنهاست طلبیده شود؛ هر گز نه نمیگویند، بر خلاف آنها  از تودعوت می نمایند که آنرا قسمت کنید……… ” .

به استناد به ویلیم براندون  یکی از مؤرخان بر جسته تاریخ سرخپوستان آمریکا ،بسیاری از مسافران در قلب آمریکا ،  شاهد دنیای واقعی سرخپوستان بوده اند. پژواک دنیای عاطفه ، سالها و از نسلی به نسلی دیگری تداوم یافته است. این مشاهدات شامل حال هیأت های اعزامی معتبر نیز میگردد .  بعنوان یک مثال تصادفی یادداشتی را از  دو.ترتری            در سال های 1650 م . نقل میکنیم :……. آنها همه مساوی اند بدون اینکه کسی نوعی برتری بر دیگری را به رسمیت بشناسد و یا هیچ کسی ثروتمندتر یا فقیرتر از هم نوع خود باشد، همه متفق الرای خواسته های شان را به چیزهای مفید و دقیقا الزامی محدود میکنند. و همه تصاحب اشیاء زاید و غیر ضروری را اهانت آمیز می بییند. ….” و   مونتژنی  از سه سرخ  پوستی می نویسید که در اواخر قرن شانزده  در فرانسه بوده اند. آنها راجع به رسم و رواج های متداول سرخ پوستان ، تقسیم آنها به دو بخش ، گروپهای با وظایف مشخصی برای مراسم تدارکاتی (فصلی) مانند مردمان تابستان و زمستان و مسائل مختلف آمریکای شمالی به او توضیح داده بودند. سرخ پوستان در تقابل با دو گروپ متضاد در فرانسه قرار داشتند.  آنها مشاهده کردند که در میان (سرخ پوستان) انسانهای بودند که همه لوازم زندگی را در اختیار داشتند و همچنان افرادی که با گرسنگی دست و پنجه نرم می کردند و با تنگ دستی در دروازه آنها گدایی می کردند. آنها با تعجب در یافتند که آن اقلیت تهی دست چگونه آن بی عدالتی را تحمل کرده و گلوی آنها را  نچسپیده و به دروازه آنها آتش نمی زدند…..”

ناقلین اروپایی در مستعمره سیزدهم که بعدا ایالات متحده نام گرفت هیچ تردیدی در برتری شان در هر زمینه ای بر « وحشی های غیر متمدن»_ سرخ پوستان نداشتند. بیایید نظری به ملتهای  ایرو گویی  بیندازیم. آنها دمکراسی داشتند ولی نه در رابطه با احزاب سیاسی بلکه در رابطه با سهم گیری افراد در تصمیم گیری و برطرفی مقاماتی که از آنها رضایت نداشتند. زنها و مردها هردو رآی می دادند و در زمینه های معیینی مسئولیت های خاصی داشتند. در عین زمان ناقلین متمدن متکی بر استخدام سفید پوستان بواسطه قراردادها و به برده کشیدن سیاه پوستان بودند و با تحمیل وحشیانۀ زور به حقوق زنان پاسخ می دادند. برچیده شدن برده داری سه و نیم قرن و دادن حق رای به زنان چهار قرن را در بر گرفت!

ما قبلا به صورت مختصر به دو جامعه اشاره کردیم که اقتصاد در آن تابع روابط اجتماعی بود. آن شیوه با تکامل سرمایه داری که مالکیت خصوصی ، پول و تجارت برای کسب منقعت در خط مقدم قرار گرفتند، با سرعت تغییر نمود مناسبات اقتصادی سرمایه داری ، سیاست قدرت حاکم، جانشین روابط اجتماعی گردید.

ارسطو از قبل این خطر را متوجه شده بود زیرا نمودهای از آنچه که میرفت کاپیتالیزیم را بنا نهد، در جهان باستان وجود داشت. ارسطو در کتاب سیاست خود می نویسد :  آنگونه که گفتم به دو شکل می شود ثروت اندوخت یکی از این اشکال بخشی از مدیریت خانگی است، آن دیگری تجارت جزئی ؛ اولی لازمی و افتخار آفرین است در حالیکه آن دیگری تبادل را در بر دارد و قابل سرزنش است، زیرا غیر طبیعی است و طریقه ای است که انسانها از همدیگر سود حاصل می نمایند.بدترین شکل آن ربا خواری است.، که از خود پول سود می برند و نه از مسائل طبیعی مربوط به آن. در نظر بود که پول برای داد و ستد مورد استفاده باشد نه برای کسب سود. و این شرایط بهره که پول پول را می آفریند تولید مثل پول است زیرا مولود شباهت به والدین اش دارد. (سیاست)

 با وصف آنکه ارسطو از برده داری که ظاهرآ آن را طبیعی می انگاشت حمایت میکرد ، می پنداشت که فروش به منظور کسب سود غیر طبیعی است. در حال حاضر اوضاع معکوس شده است اکثریت مردم برده داری را غیر طبیعی می دانند در حالیکه تجارت برای کسب منفعت  و سود آوری یک بخش طبیعی از فعالیت انسانها به شمار می آید.

اصلآ در اینکه اصطلاح « سرشت » انسانها مفهومی مشخصی داشته باشد، تردید وجود دارد. زیرا آگاهی، واکنش ها ، عادات و ارزش های انسانها متغییر و متأثر از تاریخ و فرهنگی است که در جامعه مورد نظر پا میگیرد.

نه تنهابه اصطلاح « سرشت انسانی» تغییر کرده است، بلکه عقایدی که مؤلفه این سرشت را تشکیل داده اند هم بطور چشمگیری دگر گونه شده اند . تجلیل از پول سازی، و ضمانت اجرایی قانون از این عمل، که از نظر ارسطو غیر طبیعی و زننده بود،د ر حال حاضر قاعدۀ جوامع کاپیتالیستی است . 

در پروسه رشد کاپییتالیسم به شمول گذشتۀ نه زیاد دور ، آنچه را عده ای به دلیل سرشت انسانی  رده بندی میکردند، بصورت آشکار مشخص شده که افسانۀ بیش نیست. بطور مثال، زمانی بعنوان بخشی  از «سرشت انسانی» تصور میشد که زنان قادر نیستند در امورات معیینی کار ها را به حد شایستگی مردان انجام بدهند . این که خانمی پزشک شود نهایت غیر معمول بود . این امر قسمآ بدلیل این باور بود که گویا زن ها قادر به فراگیری وپیاده کردن اندوخته ها و مهارتهای عملی شان نیستند. حالا داکتر های زن امر معمولی ای است و اکثرآ بیش از نصف شاگردان طب را زنها تشکیل میدهند . ملاحظات سبک مغزانۀ اخیر رئیس دانشگاه هاوارد مبنی بر اینکه گویا کیفیت پایین کار زنان در ساحۀ ریاضی و ساینس ناشی از «سرشت طبیعی» آنهاست، نمایانگر این است که کماکان باور هایی مبنی بر « سرشت انسانها» بصورت قدرتمند وجود دارد.

این تمایل احتمالآ بیشتر بر اساس فرضیات تفاوتهای ژنتیکی ، حتی در ساحاتی که هنوز شگافته نشده اند، بیشتر علمی(مآب) شده اند . این روشن است آنچه را عده ای «سرشت انسانی» تصور میکنند، در واقعییت مجموعۀ از تکته نظرات و پیشداوری هایی است که ریشه در فرهنگ جامعۀ معینی دارد.

 

حدودآ پنجصد سال از موجودیت سرمایداری میگذرد. سرمایداری مرکانتیل(بازرگانی)حدود 250 سال و سرمایداری صنعتی حداقل 250 سال عمر دارند. این مدت زمان تقریبآ 0.4 درصد تمام مدتی میشود که از موجودیت انسان  بروی زمین میگذرد(در بخشی اعظم از جهان کاپیتالیسم دیرتر سر رسید، وا ز جریان توسعه و تسلط آن زمان کمتری میگذرد).

د ر دوران این بخش کوچکی از تاریخ بشر، تعاون، مواظبت و طبیعت «اشتراکی» انسانها افت کرده است در حالیکه رقابت پرخاشگرانه د ر یک نظامی که بر انباشت ثروت متکی است برای انسانها عمدگی کسب کرده است. همگام با سرمایداری ، فرهنگی رشد کرده است که بر حرص و آز، اصالت فرد(اندیوید والیسم)، استثمار فرد از فرد و رقابت متمرکز است. رقابت ها میان حوزه ها(دیپارتمنت ها)، کمپنی ها ، میان کمپنی ها و کشور ها و کارگران طالب کار صورت میگرد که طبعآ در افکار عموم نفوذ مینماید.

 

منظر دیگر فرهنگ کاپیتالیستی، فرهنگ مصرف- اجباربرای خرید هر چه بیشتر بدون ا رتباط به نیاز های انسانها و یا کسب لذت از خرید آنهاست . آنگونه که جوزف شومیتر  ده ها سال قبل توصیف کرده است  «بخش اعظم تغییرات در امتعۀ مصرفی توسط مؤلدین بر مصرف کنندگان که اکثرآ در برابر این تغییرات مقاومت کرده اند ، توسط اعلاناتی که با استادی توسط روانشناسان تبلیغات برای باز آموزی مصرف کنندگان تهیه شده، تحمیل گردیده است.  Business Cycles, vol.2 (Mc Graw-Hill,1936), 73

 

در صورتیکه سرشت انسانها ، ارزش ها و رابط شان قبلآ دستخوش دیگر گونی شده است، اضافی است که تأکید گردد که آنها مجددآ تغییر خواهد کرد. در حقیقت پا فشاری بر این تصور که سرشت انسانها منجمد بوده جابجا و بدون تحول باقی میماند، به سادگی تلاش دیگری است توسط کسانیکه به لایتغییر بودن جامعه پا میفشارند.

طوریکه John Dewey  در مقاله ای در رابطه با ” سرشت انسان ” در دایرهً المعارف علوم اجتماعی در 1932 نوشت : ” جدال حاضر میان آنهائی که مدعی پایداری سرشت انسان ها اند و کسانیکه باور در تعدیل آن دارند، مبتنی بر رقابت شخصی و از انگیزه نفع شخصی ( گروه اول) مایه میگیرد. بدون توصل به  دگماتیسم   مردم شناسان و مؤرخین ادعای آنهائی را که در آروزی تغییر آن  عرف و عادات هستند تا ً ئید می کنند. این قابل اثبات است که اکثر موانع در راه تغییر که به سرشت انسان ها نسبت داده شده اند در حقیقت ناشی از قوه ً جبری و خواست اختیاری مؤسسات و بنگاه های طبقات قدرتمندی است که آرزوی بقای وضیعت جاری را دارند. »

 

2- چرا نفی کاپیتالیسم

 

دیدگاه های علیه کاپیتالیسم منظر های معتددی دارد .

اول ، کاپیتالیسم سیستمی است که باید توسعه یابد – کشانیدن به جنگ های بزرگ ، استعمار و هژمونی اقتصادی بر کشور های فقیر ، ایجاد ثروت هنگفت و فقر بیکران در ساحه ملی و بین المللی، مسئله اساسی عملکرد این سیستم  است . نتیجه منطقی این امر این  است که بخش اعظمی انسان ها محکوم به پذیرش موقیعت ما ًدون میشوند و با بد بختی زندگی عاریه ای را میگذرانند . سرمایداری همچنان  در پروسه رشد خود گرایش در تخریب  محیط زیست دارد. زیرا کاپیتالیسم هدف دیگری جز انباشت سرمایه که نیروی اصلی محرکه آن است ندارد. سرمایداری تلاش دارد که منابع طبعی را بدون توجه و محدودیت آن و توانائی تجدید آن  ببلعد . ریفرم هایکه در جلوگیری از تخریب محیط زیست وضع میگردند ، زمانیکه خرابترین تاثیرات بر میحط زیست تخفیف حاصل می نماید، از تطبیق باز گذاشته می شوند. زیرا هر عامل که جلو توسعه و رشد سرمایه را میگیرد توسط سرمایداران که قدرت وضع قانون را دارند کنار زده می شوند و سرمایداران با لجام گسیختگی  رجعت می نماید.

الف

تجارت ، برای کسپ پول و استخراج فلزات قیمتی انگیزه مسلط در بطن جوامع در حال رشد سرمایداری گردید. که منجر به انباشت سرمایه توسط تاجران و بانکداران در کشور های قدرتمند گردید. این منتج به مبارزه میان گروپهای مختلف اجتماعی و جنگ میان دولت ها برای تکاپوی کسپ قدرت بیشتر ، دارائی و ثروت گردید. هر چند دریا ها برای تجارت اروپا با بقیه قسمت های جهان محدودیت ایجاد میکرد ( زیرا تا اواخر قرن پانزدهم تجارت منحصر به راه های خشکه بود) . اکتشافات دریائی توسط ملل اروپائی که در آنزمان آغاز گردید با انکشاف توپخانه قوی ، سیستم های جدید هدایت گر و کشتی های بزرگی که قدرت قابل توجهی در حمل عساکر و توپ داشتند میسر گردید. ” اروپائی ها به سرعت و قبل از این که ملل غیر اروپائی به خود بجنبند ، تکنالوژی نظامی ، توپخانه نیروی دریائی و کشتی ها را بهبود بخشیدند . عدم تعادل از آن جهت به بصورت تصاعدی رشد نمود.   (C.M.CIPPOLA, Guns and sails in the Early phase of European Expansion 1400 -1700)(Collins, 1965)

انگیزه ابتدائی کشفیات و جهان گشایی اروپایان در بیرون ، عمدتا ً تجارت محصولات با ارزش بالا ، ادویه و منرالهای قیمت بها بود. در مدت زمانی فقط چند دهه  اروپایان قادر شدند آقایان دریا ها گردیده و با قصی نقاط در اطراف جهان دسترسی یابند. آنها تا ًسیس مستعمره های کوچکی را آغاز کردند . که قادر بودند بعضی از آنها را به دلیل وارد آوردن تلفات زیادی به ساکنان بومی و گسترش نسل اروپایی ها در آنجا که نتیجه طبیعی آن  مقاومت اندک ساکنان  کشورهای فتح شده را بدنبال داشت ،دراسرع وقت ،  وسعت دهند. با وصف آنکه یورش به خارج (اروپا) در اواخر قرن پانزدهم آغاز گردید برای تسهیلات ، 1500 میلادی عمدتا ً برای نشاندادن آغاز عصر تجارت کاپیتالیسم استفاده می شود . تجارت کاپیتالیسم یک مارکیت جهانی را ایجاد کرد . یک تراکم عظیمی ثروت ( که عمدتا ًبر تجارت طلا و نقره ایکه از امریکا غارت شده بود، بنا یافته بود ) و آغاز کلونیالیزم که بخش های  عظیم جهان خارج از اروپا را متا ًثر ساخت. مردمان بومی در اثر جنگ ها اسارت ، مریضی ویا مهاجرت نابود شدند . مارکیت های اروپایی قرن ها بر روی تجارت برده با افریقا متمرکز بود که انگلستان از آن بهره ای عظیمی برد. کاپیتالیسم تجاری ( کاپیتالیسم مارکانتل ) سر آغاز ایجاد مارکیت جهانی بود که ممد انباشت ثروت و پیدایش انقلاب صنعتی در اواسط قرن 18 گردید. به این ترتیب حدود دونیم قرن قبل نوع جدیدی از اجتماع در اروپا به میان آمد و بسایر نقاط جهان گسترش یافت . با گشایش فابریکه های مدرن – یا صنعتی ، کاپیتالیسم نیاز دارد کنترول و نفوذ ش را بر کرانه های کشورهای خارجی گسترش دهد عوامل عمده وجود دارند که تحریک و هدایت این گسترش را موجب میگردند و در مراحل مختلف یکی ازین عوامل عمده گی کسپ می کند. مع الوصف آنها از هم جدائی ناپذیر اند زیرا همه از کاپیتالیسم نشا ًت میکنند.

 

 کنترول برای منابع طبیعی خارجی (  در رقابت با کاپیتالیست ها و یا ملت های دیگر ) برای بدست آوردن منابع مواد ضروری برای تولید پنبه ، هیدروکسید المونیم آهن دار، نفت ، مس وغیره لازم می افتد. جنگ ایالات متحده امریکا در عراق و تلاش برای تاثیر گذاری بر سیاست و اقتصاد آن کشور و منطقه جدا از توجه به استراتیژی کنترول بر نفت شرق میانه که %65 ذخیره نفت شناخته شده جهان را داراست ، دور از فهم خواهد بود . ایالات متحده در حال حاضر بیشتر از نصف نفت مورد نیازش را وارد مینماید . صد در صد احتیاج به هفده نوع منرال ، متکی بر واردات خیلی بیشتر از ین است . این فشار پیهم سرمایگذاری (سود های بدست آمده ) جهت کسب سرمایه بیشتر – نیروی محرک سرمایداری صنعتی – و تولیدی متا ًثر از رقابت میان سهم های ثابت در مارکیت ، کاپیتالیسم را به سوی توسعه تولیدات جدید و بسط بازارهای داخلی سوق میدهد. زمانی که مارکیت های داخلی اشباع شدند و یا به اشباع شدن نزدیک شد ند ، سرمایداران در تکاپوی چانس های سود آور در خارج میگردند تا به رکودی که در حال شکل گیری است چیره شوند. این عدم تعادل مستمر میان سرمایه گذاری و تولید وابسته به تقاضای مؤثر ، زمینه گرایش سرمایداری به رکود توسط مارکس بعنوان مشخصه ای این سیستم شناسایی شد.

 

” زمان که این تراکم جدید با بکارگری اش به مشکل مواجه شود، بواسطه محدودیت سرمایگذاری در اثر اضافه تولید و همچنین موجودیت بیش از حد سرمایه قرضی ، این ازدیاد و محدودیت بدست آوردن قرض (جدید) برای سرمایه گذاری (جدید) ، به وضاحت محدودیت تولید کاپیتالیستی را نشان میدهد ….یک مانع ماندگار و در واقیعت سد راه قوانین گسترش آن میگردد، یعنی محدودیت های که سرمایه بتواند خودش به عنوان سرمایه تحقق یابد. Karl marks Capital, vol. 3, 507) )

 

سرمایه گذاری در خارج همچنان فرصت استفاده از نیروی کار ارزان ، مخارج اندک ، تقلیل محدودیت های محیطی و منفعت بیشتر را میسر ساخته و تولید و منفعت بیشتر را در مارکیت های داخلی و خارجی اجازه میدهد. داشتن فعالیت ها در خارج ، چانس تخصیص دادن دخل و خرج را تابع شرایط بین المللی برای به حد اقل رسانیدن مالیات برای شرکت ها و مؤ سسات ممکن میسازد.

 

در مرحله انحصاری کاپیتالیسم که در قرن بیستم قوام یافت جدال میان شرکت های بزرگ برای تصاحب سهم بزرگتری در مارکیت های داخلی و خارجی ، فاکتوری دیگری برای تحریک و گسترش بود. شرکت ها همواره نیازمند پشتوانه خارجی برای پروراندن این امر بودند.  بخش زیادی از مازاد تولید توسط شرکت ها در چیز های غیر تولیدی مانند تبلیغات ، ترویج و پاداش ها ی بیداد گرانه برای رؤسای شرکت ها بمصرف میرسد. بطور مثال مقداری پولی که مدیر کل اجرائی  Mart-Wal  در هر دو هفته کسب مینماید معادل است بمقداری درآمد یک کارگر متوسط در آن کمپنی در تمام طول عمرش .  ( Paul Krugman , N .Y. Times- May 13 – 2005)

 

 بنابرین با آنکه کمپنی ها هنوز میتوانند از سرمایه گذاری داخلی منفعت کسب کنند ، آنها به کرات خواهان دسترسی به سرمایه برای توسعه تولید یا استفاده  از کمپنی های دیگر هستند. جهت جلب بانکداران ، سرمایه گذاران و بازار سهام ، آنها ناگذیر اند نشان دهند که توانائی رشد با القوه را دارند . نهایتا ً تهاجم و استیلای بانک ها به اهداف پیرامونی در برابر کشورهای عمده کاپیتالیستی ممد سرمایه گذاری خارجی گردیده ، سرامایه گذاران خارجی و متحدین آنها در طبقه حاکم محلی را  در انتقال سود به کشور اصلی سرمایداری کمک می کند. بانک ها از مرکز پرداخت  قرض را به نمایندگان شخصی یا اجتماعی (پیرامونی) برای افزایش بهره ، سودمند یافته اند . مفاد پول به اضافه محصول خدمات دیگر بانکی به سرعت به بانک ها مرکزی منتقل شده و التزام خطیر و طولانی را برای باز پرداخت پول جا میگذارد.

 

ایجاد کنترول مستعمراتی شیوه ایً بود برای کاپیتالیست ها جهت ایجاد مراکزی برای تا ً مین قدرت بر منابع و مارکیت های خارجی . توسعه پیشرفته ترین قدرت های صنعتی و نظامی منجر به کنترول کامل بخش اعظم کره زمین گردید . تا حوالی 1914 مستعمرات ممالک ثروتمند و صنعتی %85 از سطع خاک کره زمین را احتوا میکرد ( در این اواخر مردم در باره گلوبالیزیاسیون صحبت می کنند ، گویا گلوبالیزیاسیون پدیده کاملا ً جدیدی است ، نه تجدید نیروی امپریالیست ها ! ) . جنگ های جهانی قرن بیستم عمدتا ً در ارتباط با تقسیم جهان میان قدرت های بزرگ در گرفتند . تنازعات تلخ و جنگ های بعد از جنگ جهانی دوم ، قدرت های استعماری را به مجبور به بر چیدن استعمار نمودند. مع الوصف بعد از برچیده شدن استعمار نیروی اقتصادی ثروتمند و مرکز جهان امپیریالیسم ، همچنان بر بخش اعظم کشور های در حال توسعه مسلط بودند . وجهه مشترک سیاست مستعراتی با سال های که کشور های مستعمره ، استقلال سیاسی خود را کسب کردند در مادونی اقتصادی کشور های فقیر و ضرورت چشمداشت و آروزی سرمایه از مرکز بود . این تاریخ مستعمراتی و تسلط امپریالیسم اقتصادی کشورهای حاشیه ای را به گونه تخریب  و از مسیر اصلی آن منحرف کرده است که مانع از رشد آن گردیده است . خصوصیات عمده این وابسته گی کشورهای فقیر (مکیدن عصاره آن ها ” ثروت ” برای حمایت از انباشت سرمایه توسط نیروهای مسلط ) تا امروز ادامه دارد .

 

در ادامه بر چیده شدن استعمار ، وسایل  جدیدی برای مباشرت و باز تولید شرایط جهت در انقیاد داشتن و در وابستگی نگهداشتن کشور های حاشیه ای لازم بود. پشتوانه بین المللی پول I M F و بانک جهانی در حال حاضر بخش اعظم نقشی را ایفا می کنند که نیروهای استعماری با اشغال و نیروی نظامی انجام میدادند. ولی نیروی مسلح تا هنوز برای پیش بردن خواست امپریالیست ها مورد استفاده است.

 

اهمیت جهانی نفوذ سرمایه برای موفقیت سیستم به سادگی توسط  Joan Robinson بیان گردیده  است :

 

 ” تعداد اندکی منکر این خواهد بود که توسعه کاپیتالیسم در قلمرو جدید انگیزه اصلی توسعه بیکران آن در این دوصد سال اخیر بوده است.” مع الوصف این توسعه ذاتی کاپیتالیسم تقریبا ً بطور مداوم خطر جنگ و انقیاد اقتصادی کشور حاشیه ای  به کمپنی ها را به بار می آورد. و همچنان موجب قرار دادن بخش از اعظم از نفوس جهان در بدترین شرایط میشود. »

 

 ب- کاپیتالیسم و وضیعت بشر :

 

کاپیتالیسم با شماری از سیاست های  متفاوت ، نسبت به تمام اعصار تاریخی گذشته تولید بیشتر جنس ، اختراعات و اندیشه های جدید را سبب گردیده است . در مدت زمانی دو صد پنجاه سال سرمایه داری صنعتی ( با در نظر داشت تا ً ثیرات استثنا ًتی چون بحران های اقتصادی و جنگ ) تقریبا ً با توسعه مدوام پیشرفت صنعتی همراه بوده است. ولی این توسعه عظیم و ظرفیت انکشاف پر بار ، تا حال برای وضیعت زندگی و روابط انسان ها در پهنای زمین چه به بار آورده است ؟ در یک جانب  تعداد زیادی آدم های روی زمین (احتمالا ً %20 ) که در رفاه زندگی می کنند و امکانات متعددی برای تحصیل ، رهایش و قدرت خرید اشیای زیاد و تقریبا ً هر چیزی که خواسته باشند ، دارند  . مگر در این گروپ عمدتا ً ثروتمند ، تقسیم ثروت نا متعادل است، آنگونه که عده ای از ثروتمند ترین آنها بخش عظیمی دارائی را در کنترول خود دارند . 621 نفر از ثروتمند ترین افراد جمعا ً 2،2 ترلیون دالر دارند که معادل در آمدی ناخالص سالانه 145 مملکت – بیشتر از مجموع کشور های آمریکای لاتین و افریقا – 7،7 میلون نفر ( تقریبا ً 1،0 نفوذ جهان ) با مالکیت بیشتر از یک میلیون دالر ، حدود تقریبا ، ً28.8  تریلیون دالر – که معادل % 80 تولیدات نا خالص تمام کشور های جهان میشود . این بیشتر شامل تولیدات ناخالص سالانه تمام کشورهاست به استثنای ایالت متحده آمریکا ( در حقیقت این مقدار % 40 تولیدات ناخالص ایات متحده آمریکا را نیز شامل میشود) . علی الرغم تولید مقادیر عظیم ثروت و تراکم آن در دست عده ای ؛ جزئیات شرایط زندگی بخش اعظم انسان ها وو ضیعت شرایط اسفبار در زمین بیداد گرانه میباشد.

 

از 6،3 بیلون نفری که در جهان زندگی می کنند:

 

  • تقریبا ً نصف انسان ها ( حدود سه بیلیون ) به سؤ تغذی و قلت مزمن کالوری، پروتین ، ویتامین و منرال ها  گرفتارند . بسیاری دیگر از تا ً مین و عده ای بعدی غذا مطمئین نیستند . بر اساس تخمین سازمان ملل ” تنها ” 840 ملیون نفر ( که شامل ده ملیون نفری که در   کشورهای عمده صنعتی سرمایداری زیست می نمایند ) به سؤتغذی  مبتلا هستند . ولی این احصائیه پائین تر از همه احصائیه های دیگر است. )
  •  یک بلیون نفر در محلات پرجمیعت  و کثیف زندگی می کنند که از آن جمله یک سوم جمیعت تقریبا ًسه بلیونی در شهرها سکونت دارند .
  • در حدود نصف تفوس جهان کمتر از دو دالر در روز در آمد دارند .
  • حدود یک بلیون نفر به آب آشامیدنی صحی دسترس ندارند.
  • دونیم بلیون نفر به تسهیلات صحی امکان دسترسی ندارند.
  • یک بلیون طفل نصف تعداد مجموعی اطفال جهان ، در محرومیت عظیمی ناشی از فقر، جنگ و مریضی که ایدز AIDS نیز شامل آنست ، به سر میبرند .
  • حتی در ممالک عمده ً کاپیتالیستی جهان بخش عمده ً از مردم در نا امنی زندگی می نمایند . بطور مثال در ایالت متحده آمریکا ، 12 ملیون فامیل از تا ًمین غذا مطمئن نیستند و چهار ملیون فامیل ( که 9 ملیون نفر میشوند ) از یک وعده غذای شان میگذرند ، تا بقیه افراد فامیل بقدر کافی غذا داشته باشند. بخش دیگری از شرایط انسان ها در مدت دو نیم قرن موجودیت سرمایداری صنعتی ، جریان تقریبا ً لاینقطع جنگ است که سبب مرگ ملیون ها نفر گردیده است. اشغال ، برده داری ، قتل عام و استعمار ، جریان مداوم تاریخ کاپیتالیسم است. جنگ ها از درگیرشدن کشور های کاپیتالستی برای تسلط و دستیابی به مارکیت های جهانی از تلاش برای سرکوب کردن ( قیام ها ) در کشور های مستعمر، و یا برای تحت انقیاد در آوردن مستعمرات جدید و منکوب کردن ( تضاد های ) قومی و مذهبی  میان مردم – که اکثر آن ها توسط خود نیروهای استعماری بر انگیخته و تشدید گردیده- منتج گردیده اند. نیروی اساسی به پیش برنده ً کاپیتالستی را ناگزیر از ورود به مارکیت های خارجی برای توسعه ای سهم شان ، مینماید . با این هم ، غیر ممکن است ، کشورهای ردیف اول کاپیتالیستی را از نیروی محرکه اقتصادی آنها برای سرمایه گذاری فروش و نیروی سیاسی و نظامی آنها متمایز ساخت – تمام این مصلحت بطور وحشتناکی بهم پیوند خورده اند. منازعات در عصر جنگ سرد همچنان با اشتیاق امریکا با نمایاندن قدرت نظامی اش به عنوان یک عامل بالقوه برای نکبت بیشتر، همچنان ادامه دارد.  تخمین مرگ صد هزار عراقی در نتیجه تجاوز آمریکا ، حجم فاجعه تحمیل شده بر ملت عراق را میتواند به نمایش گذارد.

 

      رابطه میان ثروت و فقر :

 رابطه منطقی ای میان دست آورد ها و ناتوانائی های کاپیتالیسم وجود دارد. فقر و وسعت نکبت فراگیر مردم جهان امر تصادفی نیست ، پدیده است ناشی از سهو غیر عمد نظام . چیزی که میتوانست با سرهم بندی اندکی نابود شود. تراکم افسانوی ثروت ، یکی از نتایج مستقیم شیوه کاری کاپیتالیسم در سطح ملی و بین الملی ، همزمان گرسنگی مزمن ، سؤتغذی ، مشکلات صحی ، کمبود آب ، عدم مراعات اصول بهداشت ، و فلاکت عمومی را در بخش اعظم مردم جهان بیار آورد، است.

موقیعت دشوار بشریت ، بخشا ً ازین است که ، نظام نمیتواند فرصت کامل شغلی ایجاد کند در عوض کاپیتالیسم آنچه را مارکس نیروی ذخره ً کار می نمائید ایجاد و ابقا ً  می نماید. بخش اعظم از سکنه ( جهان) مشروط به شرایط معینی بعضا ً شاغل اند و زمانی بیکار . این کارگران شاید بصورت فعلی بصورت نا منظم در زمانی شگوفائی اقتصاد ، برای سربازی مورد نیاز باشند.  در ممالک ثروتمند اعضای این اردوی ذخیره کارگران بیکار ، و یا قسما ً مشتغل  ، عمدتا ً فقیر ترین افراد  هستند که در شرایط دشوار و بی سرپناهی زندگی مینمایند . موجودیت تداوم فشار بر نزول دستمزد آن ها (عامل راندن آ نها به رده ها ی پائین کارگران اند) برای بحث مفصل  در اینمورد به Disposable workers  اثر Fred Mgqdoff   و

 Harry Magdoff در  Monthly Review April 2004 مراجعه کنید.

 

در کشور های سرمایداری حاشیه ای ( پیرامونی )  فاکتورهای متعددی برای کشانیده شدن مردم در تیره روزی نقش دارند. بخشی از ماجرا ، استخراج ثروت از کشور های پیرامونی در زمانی است که مفاد برگشت داده شده ( به کشور های هسته ) بالغ بر سرمایگذاری های جدید شده و منابع طبیعی به سود کشورهای ثروتمند بهره برداری میگردند. همچنان بانک ها با تحمیل قرض به کشور ها موجب مکیدن عصاره ً کشور های حاشیه ای از طریق اعمال شاقه ( سود و مصارف دیگر مدیریت ) میگردند. مردم کشورهای حاشیه ای ، بیشتر به عنوان شریک در اردوهای ذخیره ً کار ، برای سرمایه های خارجی بخدمت گماشته میشوند. نیروهای کار اکثر کشور های پیشین مستعمره ، بصورت عمد با شکست ساختار اجتماعی وشیوه ای سنتی زندگی شان ، ایجاد میگردند. یک شیوه انجام این (عمل) مستلزم پرداخت مالیه ، و به جبر وادار کردن مردم به پیوستن به اقتصاد پولی بود. تغییر نمونه ً سنتی  تصرف زمین به شیوه ً مبنی بر مالکیت خصوصی شیوه ً دیگری بوده که نیروهای استعماری شرایط (زندگی) جمیعت ها روستائی را به تحلیل بردند. و برای آن عده ً زیادی از مردم که جبراً از روستا ها به محلات پر جمیعت و پست شهر ها کشانیده شدند، باندازه کافی کار که بتواند کارگران را جذب کند وجود نداشت. و این موجب ایجاد بحران های عظیمی انسانی گردید. علاوتا ً نیروهائی که همسو با ثروت در حرکت اند، با بکار گیری سیستم سیاسی و شرعی ( قانونی ) به تداوم کسب سود بیشتر و انباشت سرمایه به قیمت عدم توزیع و باز تقسیم آن در جوامع بیشتر “ابتدایی” می پردازند.

 

ثروت کشور های ثروتمندی که در مرکز سیستم کاپیتالیستی قرار دارند تا امروز به شدت وابسته به استخراج منابع و ثروت کشورهای پیرامونی میباشد . سرمایه گذارا ن پیشتاز جهان در کشور ها ی ثروتمند صنعتی مقیم هستند ولی ذخیره ً آن ها پر بهره کشی از تمام جهان استوار است که در کتاب مشهور ” انباشت به مقیاس جهانی” نوشته سمیرامین Samir Amin توضیح داده شده است.

 

 به عوض اینکه به کشور های پیرامونی ( در حال رشد) اجازه داده شود که مازاد اقتصادی شانرا برای انکشاف موارد ذیعلاقه داخلی شان مصرف کنند ، کشور های محوری بخش هائی ازین مازاد اقتصادی را برای رخنه به سایرنقاط جهان که پروسه آن بصورت فعال از جانب نهاد ها ی سیاسی یا نیروی نظامی ایالات متحده یا ( NATO)  حمایت میشود ، بکار میبرند. باین مفهوم که کشورهای فقیر نمیتوانند، مازاد اقتصادی باالقوه شانرا مطابق به نیازهای اجتماعی شان مصرف کند. در عوض آن مازاد اقتصادی به صندوق طبقهً حاکم در ممالک ثروتمند و بخشا ً برای وسایل لوکس ، کمپرادور های ثروتمند و ممتاز خودی که منافع شان در تبانی با سرمایه ً خارجی است می ریزد.

 

در ابتدای دوران کاپیتالیسم صنعتی تجمع ( انباشت) سرمایه از کشورهای پیرامونی ( کشور های در حال انکشاف) عمدتا ً بشکل دزدی آشکار فلزات قیمتی و متعاقب آن محصولات زراعتی که توسط بردگان کارگر تولید میشد؛ منبعی که خود آن تجارت پر منفعتی بوده ؛ بدست می آمد. بعدا ً قرض و سرمایگذاری منجر به کسب منفعت از (اهالی) کشور های پیرامونی بشکل نقدینه ذریعه ً بحران های ایجاد شده از قرض های مدام ، ار بسیاری از کشور ها -( زمانی منابع طبعی آن ها مانند نفت و هایدرواکساید آلمونیم آهن دار- هم بتاراج میرفت )- میگردید. در مراحل اولیه کاپیتالیسم ” کشور های مادر” در مرکز، هر کار ممکن را برای سبوتاژ تجارت در کشور های پیرامونی ( کشور های در حال رشد) ، بمنظور جلوگیری ازرقابت آنها ، در داخل ، انجام میدادند . بطور مثال تخریب شدید صنایع نساجی هندوستان بدست انگلیس ها برای رفع موانع فروش تولیدات  اجناس انگلستان در هند. در سال های اول سرمایداری ، کشور های محوری ( سرمایداری ) برای حفاظت صنعت و تجارت شان در برابر رقابت های خارجی فعالانه تلاش می نمودند. حال با گذشت طولانی زمان این سیستم بحد بلوغ رسیده ، و نیاز آن در رخنهً مؤثر در کشور های پیرامونی ، کشورهای سرمایداری و بنگاه های بین المللی را حول منافع شان در تلاش مشترک برای ارتقای ” تجارت آزاد ” گرد آورده و این در حالیکه در تیوری هنوز از مزیت صنایع ” داخلی” چه در حریم خودی یا در سطح بین المللی حمایت می نمایند. در موج جاری گسترش سرمایداری جهانی که سرمایه تا حد زیادی  تحرک کسب کرده است، اجناسی  که زمانی در کشورهای ( عمده ) سرمایداری تولید میشدند. بمقدار بیشتر و بتشتر در کشورهای با مصارف کمتر تولید میشوند . این در خدمت دو هدف است : بر علاوه ً آنکه امکان فروش ارزانتر آنرا از رقبای که هنوز در کشور های سرمایداری تولید مینماید مهیا مسازد ، میتواند مارکیت های جدید فروش را در مملکت و محل جدید تولید ، که طبقه ً جدیدی با قدرت خرید قابل توجهی درحال انکشاف است. بگشاید. اهمیت تولید باهزینه کم در خارج ، با استثمار و پرداخت مزد اندک به کارگر ، راه دیگری را در تقویت و باز تولید ثروت در کشور های سرمایداری می گشاید.

 

کاپیتالیسم  ، توسط میکانیسم های متفاوتی – از چپاول آشکار ، تسلط استعماری سال های قبل تا روابط امپریالیستی  با تفسیر کامل آن – به باز تولید ثروت در کشور های محوری و حاشیه ای ادامه میدهد. آنها همچنان عامل ایجاد وباز تولید ساختار طبقه ، در هر مملکت ، که طبقه ً دون حاکم در کشور های ( حاشیه ای) با حسابهای بانکی نمایندگان شان در بانک های  خارج و اتکا به نیروی نظامی امریکا هست ، را نیز دربر میگرد. تولید و باز تولید ساختار طبقاتی با یک نیروی ذخیره بزرگ کار باین مفهوم است که تحت سلطه امپریالیسم همیشه نابرابری عظیمی موجود خواهد بود. این سلسله مراتب و طبقات ، باین معنی است که آن تفاوت ها در همه سطوح بر توده های عظیمی مردم که از آنها بدرجاتی   سلب قدرت شده ، مستولی گردیده است. توزیع ثروت در ایالات متحده آمریکا نمایانگر وسعت این تفاوت است. % 80 افراد سطوح پایین باندازه ً کمتر از نصف ثروتی که در تصرف یک در صد افراد سطوح با لا جامعه است ، در اختیار دارند . %40 کوخ نشینان ، ضمنا ً % 0،3 کلی ثروت جامعه را دارا هستند.

   ثروت همچنان برمبنای منطقه و نژاد  تقسیم شده است. بطور مثال در 2002 حد متوسط ثروت فامیل های سفید 88،000 هزار دالر بوده که این رقم یازده برابر بیشتر از Hispanic و چهارده برابر بیشتر از سیاه پوستان هست. ( شگاف ثروت میان نژاد های مختلف ، در زمان بحران های اقتصادی وسعت بیشتر می یابد ) (به نقل از Associated Press, Oct 18th, 2004  )

 دفع ستم جنسی در گروالغای سرمایداری است. در حالیکه فقط %13 فامیلی های سفید پوستان (دارایی) به ارزش خالص معادل به صفر یا منفی داشته اند ، …. به یک سوم فامیل های سیاه پوستان و Hispanics فاقد دارائی بوده اند . حد متوسط در آمد فامیل سیا هان و Hispanics در سال 2000 تقریبا ً باندازه ً نصف در آمد فامیل سفید پوستان بوده است. حضور مردان سیاه پوست در بازار کار ، نیز بطور چشمگیری کمتر از تعدادهمتا های سفید پوست شان، به ترتیب از % 67 در برابر % 74 میباشد

 ( 2005 Economic Report of the President  ) http://www.gpoaccess.gov/eop/

 

به اشاره به تفاوت بزرگی به تناسب ثروت در سطح ملی در کشور های مترقی کاپیتالیستی و کشورهای روبانکشاف نیازی چندانی نیست . در حالیکه در آمد ناخالص سرانه در کشور های مترقی بطور اوسط تقریبا ً سی هزار دالر میباشد. این عایدات ( GDP) در امریکای لاتین  6000 در کارا بین 4000 در آفریقا ی شمالی و صحارا  2000 دالردر سال میباشد. ولی این ارقام بدترین مشکلات را نادیده میگذارد ، زیرا در آمد نا خالص سرانه در هائیتی  1600 $ در ایتیوپیا $700 و یا کمتر ازین رقم میباشد . ممالک ثروتمند با %15 جمعیت جهان ، %80 تولید ناخالص جهان را تولید می نمایند . از جانب دیگر فقیر ترین کشورها با جمعیت قریب %40 جمعیت  جهان ، فقط % 3 ثروت جهان را خلق میکنند.

 

افت محیط زیست :

بدتر شدن محیط زیست در جوامع متعددی پوست سرمایداری اتفاق افتاده است . ولی در سیستم سرمایداری با وصف ارتقای دانش از ینکه فعالیت های بشرسبب تخریب محیط زیست میشود ، این معضل ابعاد تازه ایً کسب کرده است. تحرک برای سود جستن و انباشت بیشتر سرمایه که هدف نهائی فعالیت اقتصادی است ،کاربری ( نظارت ) مصلحت های اقتصادی برله حیات سیاسی ، و انکشافات زیادی تکنولوژیکی در ممالک پیشرفته کاپیتالیستی که به انسان ها امکان دست یابی به تغییر سریع محیط زیست شانرا در زمان اندک و ابعاد گسترده ً میدهد ، این را میرساند که تا ً ثیرات بسیاری بدی بر محیط زیست غیر قابل امتناع گردانیده شده است. آلودگی آب ، هوا و خاک ، محصولات جانبی و طبعیی سیستم تولیدی ای است که برای هدف واحد کسب سود تنظیم شده است.

بر اساس استدلال و منطق تولید و تبادله سرمایداری ، هیچ میکانیزمی وجود ندارد که کارخانه جات را تشویق و یا توظیف کند که شیوه ئی را که حد اقل تا ًثیر ناگوار بر محیط زیست را داشته باشند ، جستجو کنند . بطور مثال مواد کیمیاوی ایکه در تولید ات اجناس مؤثر اند ، بطور روز مره بدون برآورد دقیق از زیان های  وارده بر انسان ها و زنده جانهای دیگر ، در محیط زیست پراگنده میشوند. ( جیوه –Hg ) سیماب که از احتراق ذغال سنگ ، دریاچه ها را در هزاران میل ، و همچنان اقیانوس را آلوده میسازد . روال سؤ استفاده از آنتی بیوتیک در مواد غذائی حیواناتی که در فارم های مزدحم صنعتی، بصورت غیر صحی   نگهداری میشوند سبب ایجاد مقاومت بخشی از باکتری ها در برابر انتی بیوتیک ها گردیده است. این تکنیکی است متناقض با همه اصول محیط زیست برای رشد حیوانات ولی برای سیستم سرمایه مهم است . زیرا سبب افزایش سرمایه میگردد. بر علاوه انکشاف جوامع متمرکز ( موتوری ) در آمریکا تا ًثیرات گسترده  ً بر محیط زیست داشته است.

 

مصرف مواد سوخت برای رفتن بکار و منزل از حومه شهر ها توسط موتر، فقط بخشی از داستان تشکیل این زاغه ها است . خریداری از مراکز فروش ، فقط با استفاده از موتر مسیر است. بردن اطفال به مکتب و محل های بازی ، نیاز به وسایل ترانسپورتی به فاصله های زیادی دارد.

 

تغییر اقلیم ناشی از گرم شدن کره ً زمین ، گرچه کاملا ً قابل پیش بینی نیست ، ولی با نتایج عمدتا ً منفی  ،کنش دیگری از سرمایداری لجام گسیخته در استثمار منابع است. چون مقادیر عظیم مواد سوخت فوسیلی در فابریکه ها ، دستگاه های تولید برق و موتر ها سوختانده میشود مقدار کاربن دای اکساید در اتموسفیر افزایش یافته است. نگرانی هائی وجود دارد ناشی از ینکه گرم شدن جهان در حقیقت سبب ایجاد تغییرات سریع مانند ذوب شدن یخ های قطبی ، تغییر در خصوصیات آب دریا ها از جمله ته نشین شدن مواد وتغییر در جریان حرکت آب  ، تغییر در جریان انتقال آب های گرم گلف به اتلانتیک شمالی که سبب گرم شدن کشور های اروپای شمالی و امریکای شمالی میگردد، میشود ( رجوع شود به Pentagon and Climate change Monthly Review ,May 2004 )

بعد اضافی دیگری در توجیه به تهدید محیط زیست توسط کاپیتالیسم ، تهدیدی جدید ای است که نظر به فتوای کتاب مقدس Bible)  ) که در اندیشه ً غربی ها نهفته است . باین مفهوم که خدا زمین را برای  بهره داری بشر آفریده است.” این سوره در بابیل در بخش ( 1:28 ) Genesis ، چنین آمده است : و خداوند آنها [ آدم و حوا ] را خوشبخت گردانید و خداوند بایشان فرمود ، زاینده باشید.

 

خدا آنها را [آدم و حوا ] را خوشنود گردانید. خدا با آنها گفت ، بار ور شوید ، و تکثیر نمائید و زمین را پر نموده و مطیع خود سازید . برماهی ها در دریا و پرندگان در هوا و هر جسم زنده ای که در زمین می جنبد سلطنت کنید.

 

 طرز بینش ویرانگرا زهراگین و نسبتا ً تازه ً دیگری نسبت به محیط زیست که به فرقه ای از مسیحان بنام Evnagelical Protestants  در ایاللات متحده آمریکا ، ارتباط دارند ، بآ خر رسیدن جهان را ( بشارت ) میدهد. مبنی بر این طرز نگرش ، از ینکه بر سر منابع طبیعی ، و سیستم حفاظتی محیط زیست ، چه می آید ، هراس واقیعی وجود ندارد. ( رجوع شود به روز قیامت خوش آمدید:

Welcome to Doomsday, Bill Moyer’s, New York Review Books 52, no .5 (march 24.2005)

 

محدودیت منابع :

 

 سیستمی که به مقتضی طبیعت اش باید رشد و توسعه یابد، سر انجام با واقیعت محدودیت  منابع طبیعی جهانی مواجه خواهد شد. آب ، هوا و زمین فقط در صورتی میتواند برای موجودات روی زمین قابل استفاده باشد، که آلودگی فراتر از حد گنجایش آن برای تصفیه آن آلودگی ها نباشد . مزید براین ، منابع طبیعی در پروسه تولید بکار گرفته میشوند. مواد سوخت (نفت و گاز) ، آب ( در صنعت و زراعت )،  اشجار برای تخته و کاغذ ، انواع مختلف منابع منرالی ( سنگ های معدنی ) مانند آهن و هایدرواکساید المونیم آهن دار و غیره . بعضی از منابع مانند جنگلات و ماهیگری محدود اند ولی اگر بصورت معقول و روی  یک پلان که متناسب با شرایط قابل انعطاف باشد در اثر پروسه طبیعی تجدید شدنی اند. استفادهً  مستقل منابع نفت و گاز،  منرال ها ، منابع آبی در بعضی از مناطقی صحرائی ( ذخایر آبی ماقبل تاریخی ) ، در مقایسه با سطح مصرف فعلی محدود هستند.

 

کاپتیالیست ها عموماً فقط ترم های کوتاه مدت ( در بهترین حالت سه تا پنج سال ) را در عملیات شان در نظر میگیرند. این شیوهً عمل آنها بدلیل عدم امکان پیش بینی شرایط تجارت است .(مراحل وسایکل های تجاری ، رقابت شرکت های دیگر، ارزش نیروی مصرف شده  وغیره ) و مطالبه محتکرین انتظار اعاده ً (مفاد) زود رس را دارد.  با ین خاطر کاپیتالیست ها بدون پذیرش اینکه ، فعالیت ها ی آنها  محدودیت های طبیعی ایرا در قبال دارند ، رفتار می نمایند. گو آنکه منبع غیرپایان طبیعی را برای بهره داری در اختیار دارند. زمانی که هر کاپیتالیست ، بصورت فردی هدف بدست آوردن منفعت و انباشت سرمایه را دنبال کند، تصامیمی اتخاز میگردند که مجموعا ً تمام جامعه را ضرر میزند. بطور مثال ، کاهشی مستندی که تقریبا ً به نقطه  انقراض ، اقسام ماهی های دریائی رسیده است، این مسئله ماحصل منافع  کوتا ه مدت صاحب کشتی  ماهی گری ای است ، که بعضا ً تا مقایس فابریکه های که ماهی را صید ، آماده و منجمد مینمایند ، فعالیت دارند و در تلاش  ارتقای درآمد شان هستند. با وصف اینکه حرص سرمایه داران را حدی نیست ، اما محدودیت های در رابطه با منابع وجود دارد که بار وری دریا ها را نیز شامل میشود.

 

استفاده از آب به منظور آبیاری یک روش قدیمی است ، که فقط در پنجاه سال اخیر آغاز رسیدن به محدودیت های طبیعی اش شروع شده است. ظرفیت بعضی از دریاها و مناطقی که آب دریا را پخش و تقسیم میکند تماما ً مورد بهره برداری قرار گرفته. مقداری آبی که از دریای زرد ( بمنظوزآبیاری و زراعت ) در شمال چین گرفته میشود، مانع از رسیدن آن در بسیاری از سال های اخیر به بحر میگردد. استفاده از پمپ های قدرتمند که میتوانند منابع عمیق آب های زیر زمینی را مورد بهره برداری قرار دهند، سبب میگردد که آب بصورت بیشتر و سریعتر از آنکه بتواند توسط باران ها و جذب مجدد تلافی گردند، به سطع پمپ گردند. اولین فردی که به مشکل بیرون آوردن بیشتر آب نسبت به مقداری که دوبار توسط باران و جذب مجدد آن از منابع اوگالا (Ogala) انگشت انتقاد گذاشته و گفته بود که این شیوه مدت زیادی کار آمد نخواهد داشت و در آینده مستلزم حفر چاه های عمیق خواهد بود، متهم به کمونیست بودن گردید! این یک نشانه ای است که نشان میدهد اندیشیدن درباره امکان محدودیت منابع در راستای فعالیت های اقتصادی چقدر عمل غیر کاپیتالیستی هست.

 

اینکه اتمام آن منابع غیر قابل تجدید چه مدت زمانی را در بر خواهد گرفت بستگی به بزرگی آن منابع و سرعت استخراج از آنها دارد. ما دامیکه تهی سازی بعضی از منابع شاید صد ها سال را در بر گیرد ( با فرض اینکه سرعت استخراج از آن ها به پیمانه فعلی باشد) ، اندازه ً بعضی از منابع مهم مانند نفت و منرال ها آنقدر طولانی نیست . بطور مثال بر آورد شده است با سرعتی که از نفت در حال حاضر استفاده میشود ، منابع مشهور تا پنجاه سال آینده با تمام خواهد رسید به مقیاس استخراج سا لانه نفت در سال 2003 ، حجم آن منابع حدود 41 سال دیگر مصرف نفت را تا ً مین خواهد کرد . این رقم در سال 1989 ، 44 سال تخمین شده بود.  منبع :

 

British Petroleum

Statistical Review of World Energy 2004 ; http://www.bp.com

                                                                                                                                                                               

 

   تولید سنگ آهن جزءاساسی  ترکیب  آهن و فولاد از سال 2003 تا 2004 به %16 افزایش یافته است. اگر سرعت استخراج آن با رشد %7 در سال در نظر گرفته شود منابع عمده ً آن تا تقریبا ً 60 سال دیگر بمصرف خواهد رسید . هرگاه سرعت استخراج مس همچنان ادامه یابد ، تمام منابع مهم آن در جهان در مدت کمتر از 60 سال با تمام خواهد رسید. 

 

با توجه با محدودیت های منابع طبیعی ، در سیستم کاپیتالیستی ، شیوه ً منطقی برای  ارجحیت دادن استفاده از آن ها موجود نیست. چون  مارکیت [یعنی وسیله ای اعمال نفوز ثروتمندان ] نوعیت کالارا تعیین میکند .زمانی که استخراج تنزل می یابد ، آنگونه که اخیرا ً در رابطه با نفت برجسته بوده است ،  افزایش قیمت ، سبب فشار فزاینده  بر آنچه که تا حال موجب مباها ت کاپیتالیسم جهانی بوده است ، یعنی طبقۀ مفروض کارگر متوسط میگردد.

                                                                                                                  

کاپیتالیسم با چهره انسانی ؟  اصلاحات و ضد اصلاحات :

 

تصویب اصلاحات میتواند بمنظور کاستن و روپوش کردن تاثیرات اجتماعی و محیطی سیستم نارس کاپیتالیسم باشد. یقینا ً چیزهای زیادی بوقوع پیوسته است، به اضافه ای آنهای که شامل کسب امتیاز برای کارگران در کشور های عمده سرمایداری میشود مانند ساعات کمتر کار در روز ، روزهای کمتر در هفته ، حق تشکیل اتحادیه ، سیستم بیمه اجتماعی ، تقاعد  توسط دولت ، درآمد بیشتر ، قوانین امنیت کاری. نگرانی در مورد میحط زیست منجر به تدوین قوانین شده است که وضیعت اسفناک کیفیت آب و هوا را در اکثر ممالک پیشرفته سرمایداری بهبود بخشیده است. مع الوصف زمانی که ، ما به کشورهای [ هسته ] می نگریم ، این امکان وجود دارد که روند پروسه امتیاز اتی که در جریان مبارزه وجدال دشوار طبقه کارگر بدست آمده است را معکوس نمایند. در زمان جذر و مد مبارزهً طبقاتی زمانی که شرایط به نفع کاپیتال تغیرنمایند، تلاش صورت میگیرد که امتیازات کسب شده توسط طبقه کارگر به عقب رانده شده محدودیت های سرمایداری به حد اقل رسیده  و انعطاف پذیری آن به حد اعظم برسد .

 

در پایان جنگ جهانی دوم ، سرمایداری از بیم انقلاب  که میتوانست آن سیستم را نابود کند، و نیاز به تعاون کارگر برای آنکه کشور ها بتوانند قامت راست کنند ، به ترویج رفاه در بخش اعظم اروپا – تعطیلات با معاش ، دستمزد بهتر و در جرمنی حتی به گزینش کارگران  در تعاونی های هیت مدیره پرداختند. در ایالات متحده آمریکاه ، جامعه رفاه با برنامه جدید روز ویلت در ادامه سال های 1960 آغاز گردید. بعد از جنگ جهانی دوم زمانی که اقتصاد به سرعت باز سازی شده ، و اتومبیل و شهرسازی بر رشد آن مهمیز می زد، پول زیادی برای سرمایه گذاری پروگرام های رفاهی و ارتقای سطح دستمزد وجود داشت که مزید بر آن  سودهای بزرگی را هم ببار می آورد . زمانی که سرمایه با سرعت رشد می نمود ، برمالیات نیز برای سرمایه گذاری پروگرام های جدید افزایش بعمل می آمد.( بدون تلاش زیاد.)

 

اهمیت دادن به ثبات در جوامع در سال های 1960 و آروزی کسب حمایت گسترده در جریان جنگ سرد، مخصوصا ً در ایالات متحده آمریکا میتواند پاسخی برای گسترش پروگرام ها اجتماعی باشد .

آنچه اتفاق افتاد در واقع به رزم جوئی اتحادیه ها و اشکال دیگر مبارزه طبقاتی مانند جنبش سیاهان برای حقوق سیاسی و اقتصادی ، نیز مربوط بود. ولی با رشد تعاونی های بزرگ ، رقابت میان کشورها شدید تر شده و نیروی جدیدی دیگری برای تحریک رشد سریع اقتصاد آنگونه که بدنبال جنگ جهانی دوم در سال های 1960 اتفاق افتاد وجود نداشت.

 

زمانیکه در سال های 1970 رکود اقتصادی ایجاد گردید سرمایه به شیوه های مختلفی به آن پاسخ داد. استراتیژی سرمایه گذاری در حمایت از سود جستن تغییر نمود. مثلاً تغیر جهت در سرمایه گذاری از تولید فزیکی اشیا به سکتور خدمات و دنیای مربوط به اندیشه اقتصاد[ تبلیغات اقتصادی] ( ایجاد و فروش انواع مختلف تولیدات اقتصادی فعالیت های تبلیغاتی در جهت فروش فرآورده های اقتصادی) .در اثر رکود ، جوامع کاپیتالیستی ، همچون گذشته تاریخی اش در حالات تنزل ، بار مسؤلیت رکود را با میلیتاریسم و تحمیل جنگ به طبقه کارگر ( و تصرفات مستعمراتی اش) تغییر مسیر داده است. در آغاز سال های 1980 آنهائی که در ردیف بالای اجتماع قرار داشتند . یک جنگ مستعمرطبقاتی را با هدف کاهش مالیات شرکت ها و مالیات افراد ثروتمند آغاز کرده اند همچنان در سال های 1980 با آغاز و شتاب مصالح سرمایه با راه اندازی کمپین های در تلاش اند تا آنجا که ممکن است ، حقوق کارگران را ( بشمول کارگران ذخیره) با حمله به پروگرام ها رفاهی ، جلوگیری از اتحادیه کراگران ، سهل کردن شرایط برای اخراج کردن کارگران از کار، تقلیل حقوق باز نشستگی ، خصوصی سازی خدمات بنیادی ( بشمول مکاتب) ، و تلاش برای خصوصی سازی بیمه های اجتماعی ، محدود نمایند .

 

 محافظه کاران ایالات متحده امریکا ، هرگز پروگرام های اجتماعی دولت را نپذیرفتند، و اهدافی را برای به عقب راندن پروگرام های که در زمان  Franklin D    بنیاد نهاده ، شده بودند ، پی ریخته اند. اعصار بزرگ اجتماعی   Roosevelt در سال های ۱٩٦٠ ، در حال عقب گرد به قبل از دورانی است که دولت های ملی ، در دفاع از حقوق کارگردان نقش داشتند.

 

 گرایشات مشابهی در کاهش دفاع از حقوق کارگردان در کشور های اروپائی که دولتمردان آن ارتقای بیشتر قابلیت رقابت صنعت شانرا در مارکیت جهانی الزامی میدانند، نیز در جریان است. نطفه حرص ، فردیت ( اندیویددالیسم ) و رقابتی که توسط سرمایداری غرص شده است ، مشروعیت بخشیدن به لغو برنامه های که کارگران و فقرا را کمک می کنند ، نسبتا ً آسان میسازد . باین جهت کاپیتالیسم میتواند برای مقطع کوتاه زمانی « چهره انسانی » بگیرد . روی اصلاحاتی که موجب بردهای نستبا ً کم( به نفع کارگران) گردیده نمیتوان برای رسیدن به جوامع واقعا ً انسانی حساب کرد. آنگونه که ما فعلا شاهیدیم ، زمانی که توان سرمایه به  تناسب نیروی کارگران افزایش می یابد، ضد اصلاحات پا به عرصه وجود میگذارد و مبارزه طبقاتی از بالا به نورم مبدل میگردد . مگر مهمتر اینکه شر نابرابری ، فقر و نکبت به تحلیل رفتن محیط زیست ، استخراج منابع سریعتر از حدی که فرصت ترمیم را داشته باشند، همچنان نفوذ اقتصادی  ،سیاسی و نظامی در کشور های حاشیه ای ً، توسط کشور های پیشرفته کاپیتالیستی همه و همه زایده طبعیت کاپیتالیستی اند.

 

به جامعه جدیدی نیاز هست ، زیرا  شرارت ، بخشی از  DNAسیستم کاپیتالیستی میباشد . فرار از کاپیتالیسم ، واقعا ً یک انتخاب نیست وضعیت اضطراری محیط زیست و رشد نکبت و بیچارگی، تغییر را در جامعه  تحمیل خواهد کرد. آینده به امکانات محدودی ( منابع طبعی ) اشاره می نماید . چرخشی به فاشیزم ( بربریت) ، یا ایجاد جامعه اشتراکی که بتواند امکانات ابتدائی ( زندگی) را برای بشریت تا ً مین کند.

 

 

 

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d8%a8%d9%87-%d8%b3%d9%88%db%8c-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b2%d9%85/