مذاکرات “صلح” امریکا و طالبان

                 – آتیلا مهربان –

توسل به راه حل های سریع و گرفتن تصامیم عاجل که علل را نا دیده انگاشته وگشایش معضلی را در معلول جستجو میکند، یکی از خصوصیات سرمایه داری است. مثال های متعددی استفاده ازچنین میان بر هایی  بی افق را که مشکل را نگشوده و فقط آن را به جلو میراند در بحران های اقتصادی ادواری سرمایه داری بارها مشاهده شده است. این خصوصیت صرفاً در برخورد با مسایل اقتصادی محدود نبوده در سیاست که انعکاسی از ماهیت اقتصاد است، نیز تبارز می نماید. توقف گفتگوهای صلح گماشتۀ رسمی آمریکا خلیل زاد با طالبان بعد از تقریباً نه ماه که حـملات تروریستی طالبان زنده گی انسان های زیادی را به یغما برد، در دقیقۀ نود بازی، با تویتی از ترامپ، یکی از آن موارد است

این دیگر راز آشکاری است که اسلام سیاسی که از جمله در طالبان و داعش تجسم می یابد، مخلوق و پروردۀ آمریکا و هم پیمانان اروپایی آنهاست و صلح چیزی نیست جز امکان تأمین منافع و سود سرشار برای انباشت بیشتر سرمایه، به قیمت نابودی زنده گی هزاران انسان. گاه بیگاهی هم رقابت های جناحی سرمایه داری سبب می­شود که افسار دست پروردگان شان شل شده و خارج از دایرۀ اختیار شان لگد پرانی نموده و سر به آخور تازه ای فرو برند. طالبان و نمایشات اخیر حضور شان در مسکو و تهران بعد تصمیم ناگهانی ترامپ در لغو دیدار مخفی با طالبان و غنی در کمپ دیوید، یکی از آن نمونه هاست

:چند مسأله درمورد این پروسه و تحولات سریع و پر تناقض پروسۀ مذاکرات صلح قابل مکث اند

١-  قبل از همه تعریف مشخص دو پدیدۀ مهم، متضاد و در عین حال بهم پیوسته صلح و تروریسم، که جریان پروسۀ مذاکرات آمریکا و طالبان بر محور آنها می چرخید، بایست روشن گردند. همه به یاد داریم که اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکا با همکاری ناتو، بازوی نظامی امپریالیسم، با مبارزه علیه تروریسم و آزادی زنان توجیه می گردید. از آنجا که آزادی زنان یکی از مواردی بود که برای توجیه عملیات نظامی آمـریکا در افغانستان بکار گرفته شده بود، باور مردم عادی در افغانستان و جهان این بود که هدف از عملیات نظامی صرفاً محدود کردن شعاع عملیاتی تروریستان برای حفظ منافع غرب و در رأس آمریکا نبوده و افغانستان را نیز شامل می­شود. با درک کلی از مفهوم تروریسم، کمتر کسی در قبال طالبان که در زمان امارت اسلامی جنایاتش محدود به کشتار بر مبنای تعلقات تباری، سنگسار، تحمیل جبری عقاید و خواسته های شان بوده و هنوز از حملات کور  انتحاری و انفجار خبری نبود، بعنوان یک نیروی تروریستی، به خود شک راه نمیداد

اما از آنجایی که منابع مواد خام و مهمتر از آن نیروی کار ارزان در محراق توجه سرمایه داری امپریالیستی قرار دارد، هر اقدامی که سبب اختلال در روابط این پدیده ها گردیده و به تولید ارزش اضافی و تولید فوق سود امپریالیستی سکتگی وارد نماید، اقدام تروریستی تعریف شده که بایست به شدیدترین وجهی ممکن پاسخ بگیرد. در قانون اساسی ایالات متحدۀ آمریکا تروریسم به صورت رسمی  اینگونه تعریف شده است: «ارتکاب خشونتِ از پیش اندیشیده، با انگیزهٔ سیاسی علیه اهداف غیررزمی توسط گروه‌های فرعیِ ملی یا عوامل زیرزمینی».  قید ” گروه های فرعی ملی، یا عوامل زیر زمینی” در این تعریف به گونه ای است که “دولت” را در صورت ارتکاب خشونت از پیش اندیشده برای رسیدن به اهداف سیاسی برائت بدهد. تعریف فوق از تروریسم میتواند از روابط آمـریکا با طالبان ابهام زدایی نماید

مفهوم صلح نیز در قاموس سرمایه داری، آنگونه که بارها توسط آمریکا و گماشتگانش تأکید شده، فراتر از در امان بودن منافع آمریکا نمیرود. خلیل زاد نمایندۀ ویژه آمریکا میگوید که فرایند صلح با طالبان اینست که منافع آمریکا از جانب آنها تهدید نشده و نظامیان آنها هدف قرار نگیرند، و اضافه میکند که صلح با طالبان به مفهوم پایان جنگ در افغانستان نیست. این مسأله به صراحت میرساند که صلح و یا عدم صلح با طالبان نتیجۀ یکسانی برای افغانستان دارد

حال سوالی پیش می آید که تبلیغ و تلاش برای ایجاد صلحی که حتی نمیتواند خاموشی صدای اسلحه را در افغانستان ضمانت کند چه سودی میتواند برای مردم این سرزمین در قبال داشته باشد؟

٢- در رسانه ها لغو یا توقف گفتگو های صلح با طالبان به شیوه­یی بازتاب می یابد که گویا شوک ناشی از عدم امضای قرارداد “صلح” با طالبان به امید رسیدن به ایجاد آرامشی که می شد بعد از توافق آمریکا با طالبان به میان آید، ضربه زده است. ولی مردم به خوبی میدانند که سناریوی صلح مبتنی بر نیازهای دیگری بوده که هیچ ربطی به صلح و پایان یافتن خشونت در افغانستان ندارد. فرستادۀ آمریکا، خلیل زاد آن گونه که در بالا به آن اشاره شد، قبل از آماده شدن متن توافقنامۀ مشترک صلح با طالبان، با صراحت بیان نموده بود که امضای توافقنامه به مفهوم پایان جنگ در افغانستان نیست. باشندگان افغانستان در ماهیت طالبان به عنوان یک گروه هرأس افگن، تروریست و به شدت عقبگرا و ضدزن تردیدی نداشته و آگاه اند که دیدگاه های شان هیچ تأثیری در روند مذاکراتی که به آرای آنها هیچ ارزشی داده نشده بود، نمیتوانست داشته باشد. واقعیت اینست که اکثریت شهروندان بر عکس تصویری که رسانه ها میخواهند ترسیم کنند، خوشحالند که ترامپ بعد از زمینه سازی برای بالا کشیدن طالبان به قدرت دولتی، دوباره آنها را (حد اقل در این مقطع ) به زمین کوبیده است

٣- غنی و تیم او هم از لغو توافق خوشحال شدند و در تلاش اند از آب گل آلود ماهی گرفته و چنین توجیه کنند که در دفاع از مردم و آزادی هایی که کسب کرده اند، او مخالف توافق با طالبان بوده است. این ادعا در حالی صورت می­گیرد که بدون آنکه مردم در جریان باشند او به دلیل فراخوانده شدنش برای شرکت در ملاقات ترامپ و نمایندگان طالب قرار بود راهی کمپ دیوید شود و کماکان در تلاش آماده کردن ذهنیت مردم برای پذیرش طالبان در قدرت است. اما خوشحالی غنی که یکی از آجندای مهم دولت او زدودن جنایات طالبان و تأمین “عدالت” در گسترش دامنۀ جنگ از شرق و جنوب به شمال و نواحی غرب جهت نجات قدرت و حاکمیت خودش از فروپاشی ناشی از اعلام دولت موقت بود

٤- این اولین بار نیست که ترامپ به طالبان و حامیان آنها از جمله پاکستان، چنگ و دندان نشان داده و آنها را تهدید کرده است. در آستانۀ ورود به قصر سفید، ترامپ حتی تهدید کرده بود پاکستان را در صورت ادامۀ کمک به طالبان با بمباردمان به عصر حجر خواهد فرستاد. تهدیدی که بسیاری ها را در افغانستان به چرخشی مهمی در سیاست های آمـریکا در قبال پاکستان و به نفع افغانستان امید وار نموده بود. اما با شناختی که ما از ماهیت سرمایه داری و مانورهای سیاسی آنها به نفع کسب سود بیشتر داشتیم، نوشته بودیم که گفته های ترامپ تهدید های میان تهی­یی بیش نیست. در عمل برعکس مشاهده کردیم که طالبان در نتیجۀ کارکرد ادارۀ ترامپ از سطح فراریان غار نشین به دیپلومات های مطرح در سطح جهان ارتقا داده شدند

تویت ترامپ در لغو نشست کمپ دوید، ظاهراً عکس العملی در برابر کشته شدن یک سرباز آمریکایی در اثر عملیات تروریستی طالبان در افغانستان بوده است، کشوری که بر اساس تحقیقات بی بی سی به صورت میانگین ٧٤ چهار نفر در روز قربانی یک جنگ نیابتی که به مردم و سربازان طرف های در گیر جنگ تعلق ندارد، میگردند

یکی از دلایل عمدۀ عدم پذیرش طالبان و در معیت آنها پذیرش غنی در کمپ دیوید، تقارب زمان ورود طالبان به آمریکا با تاریخ حمله به برج های دو قلو نیویارک میتواند باشد. دعوت از افرادی که حامی اسامه بن لادن رهبر القاعده بوده اند، آنهم در آستانۀ تاریخی که برج ها در اثر حمله تروریستی فرو می ریزند، نمیتوانست استفاده تبلیغاتی خوبی به نفع ترامپ داشته باشد. دعوت طالبان و امضای توافقنامه با آنها هزینۀ بیشتری برای ترامپ داشت تا عدم پیاده شدن تعهدش به تقلیل بودجه نظامی آمریکا در افغانستان

بی تردید طیف های گوناگون در جامعه نظر به جایگاه شان در مناسبات تولید، دیدگاه های متفاوتی در رابطه با توافق صلح با طالبان دارند. ولی اکثریت عظیم مردم که متشکل از کارگران و فرودستان اند، هیچ منفعتی از صلحی که برای شان امنیت جانی و شغلی در قبال نداشته باشد ندارند. ولی آنچه محتمل به نظر میرسد این است که علی الرغم عدم امضای توافقنامۀ صلح آمریکا با طالبان، مذاکرات با طالبان نه الزاماً به منظور تأمین صلح و امنیت در افغانستان که بر مبنای نیاز آمریکا ادامه می یابد. آنگونه که قبلاً نگاشته بودیم نصب طالبان در بدنۀ دولت در افغانستان منتفی نیست، ولی برگشت امارت اسلامی طالبان در شکل و محتوای دهۀ نود میلادی با آنکه مبانی عقیدتی آن ها در قانون اساسی لحاظ شده و عده­ یی از جهادی های مربوط به دولت و یا در اپوزیسیون دولت در صورتی که در موقعیت فعلی خود شان صدمه یی نرسد، با آن مشکلی ندارند، محتمل به نظر نمی رسد

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d9%85%d8%b0%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%b5%d9%84%d8%ad-%d8%a7%d9%85%d8%b1%db%8c%da%a9%d8%a7-%d9%88-%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d9%86/

Leave a Reply

Your email address will not be published.