نگاهی بر تصویر سازی از طالبان در رسانه های سرمایه‌داری

یونس سلطانی

علی‌الرغم تغییر برنامه ریزی شده که بر مبنای آن حاکمیت مجدد گروه طالبان در افغانستان متحقق شد، بخش بزرگی از مردم افغانستان در مخالفت شدید بالقوه و بالفعل در برابر امارت اسلامی طالبان قرار دارند.

نارضایتی از تحمیل استیلای بلامنازع طالبان بر مردم، صرفاً منحصر به ناسیونالیست‌ها، جریان‌های تبارگرا و شهروندانی که با معیار های قوم پرستی در صف ضد طالبان قرار می گیرند نبوده بلکه شامل بخش وسیعی از مردم حتی آنهایی که بر مبنای تعلقات تباری به طالبان نسبت داده می شوند نیز می‌گردد. قشر روشنفکر جامعه به دلیل خصومت طالبان با دانش و جلوگیری از اشاعۀ فرهنگ پیشرو و انسانی که با بستن در مدارس دخترانه، مخصوصاً در نواحی شرق و جنوب افغانستان در ابعاد خیلی گسرده تری به مشاهده می‌رسد، عمیقاً در رنج بوده و از تأثیرات به شدت مخرب آن بر نسل موجود و نسل های آینده و به ویژه زنان آگاه هستند.

در این میان این تنها نظام سرمایه‌داری و سردمداران آن در سطح جهانی و منطقه است که از شرایطی که خود بانی و ایجادگر آن هستند دل خوش اند؛ با هژمونی دین بر جامعه و سلطۀ یک دست تیوکراسی در هیأت «امارت اسلامی» بر زنده‌گی مردم این نیروها جمعاً می‌توانند اهداف استراتژیک و تسلط شان را برای ادامۀ استثمار و امکان کسب سود بیشتر به قیمت بدبختی و آلام بیکران مردم استمرار بخشند.

در عدم شناخت از ماهیت سرمایه‌داری، که کسب سود به هر وسیلۀ ممکن فلسفۀ وجودی آن را تشکیل می‌دهد، تعداد زیادی تسلط مجدد طالبان را نتیجۀ محاسبه اشتباه سران آمـریکا و متحدین غربی ‌آن‌ها می‌پندارند. استیلای دوبارۀ امارت اسلامی طالبان اما نتجه سوء تفاهم و اشتباه محاسباتی نبوده بلکه ادامۀ تسلسل منطقی ای است که به صورت بالفعل با گشودن دفتری برای طالبان در قطر کلید خورد و علی‌الرغم رقابت شدید میان برنامه های اجتماعی جناح های مختلف حاکمیت در آمریکا هم در دورۀ ریاست جمهوری ترامپ و هم در زمان ریاست جمهوری بایدن مراحل بعدی آن با تدوین توافقنامه ای توسط فرستادۀ مخصوص آمریکا زلمی خلیلل زاد به دقت پیاده گردید و کماکان با استفاده از دستگاه های تبلیغانی وسیعی که در اختیار دارند، با تخدیر افکار مردم، تداوم آن مدیریت می‌گردد.

به همین دلیل با استفاده از رسانه ها و با وارونه جلوه دادن واقعیت های جاری در افغانستان در تلاش هستند تصویر دیگری از تروریست های طالب که اکثر شان در مدارس دینی که سکولاریست های کاپیتالیست در ایجاد، تمویل و گسترش آن ها برای رشد و استفاده از اسلام سیاسی سرمایه گذاری کرده آموزش دیده اند، ارایه دهند.

بی بی سی، که یکی از پیش کسوتان معرکۀ تبلیغاتی بوده و از بدو تأسیس به تغذیه فکری مخاطبانش به نفع نظامی که به آن تعلق دارد مشغول بوده و با کمک گزارش گرانش درتقلای ارایۀ تصویر مطلوبی از طالبان، توانایی های آن ها و واقعیت های جاری در افغانستان به جهانیان می‌باشد.

توانایی های عملی و ذهنی طالبان بر کسی پوشیده نیست. عملیات تروریستی طالبان بیشتر به دلیل بی تفاوتی وعدم جلوگیری دولت های کرزی و غنی و نقش مستقیم خود این دو در حمایت از طالبان ممکن می‌شد تا ابتکار تروریست های طالب. به همین گونه سقوط ولسوالی ها و متعاقباً شهرهای بزرگ افغانستان به دست طالبان هم با فراهم کردن امکانات برای آنان توسط دولتی که ظاهراً در برابر طالب قرار داشت، ممکن گردید. قشله های نظامی و واحد های اداری قبل از آنکه طالبان به آن حوالی رسیده باشند، تسلیم می‌شدند. دلایل آن تسلیمی ها دیگر رازی آشکاری اند. حتی فرار غنی ، رێس جمهور منتخب آمریکا، آن هم با استفاده از هواپیما نمی‌توانست در خفا و بدون گریز از دید مسٶولین برج کنترول و رادار هایی که مسؤولیت ادارۀ آنها با نظامیان آمریکا و متحدین ناتو بود، ممکن گردد.

ولی بی بی سی به نقل از وال استریت ژورنال گزارش می‌دهد که طالبان نفوذی با پوشش غربی در داخل وزارت خانه ها سازمان ها، دانشگاه ها حتی در برج مراقبت میدان هوایی کابل، در سقوط بدون مقاومت شهر ها و پایتخت نقش چشمگیری داشتند.

آنچه در گزارش نامبرده به آن اشاره نمی‌گردد این است که دولت غنی و ارکان اصلی دولت همه دست نشانده گان دولت های غربی در رآس آمریکا بوده و وظیفه داشته اند در سناریوی برگشت طالبان نقش هایی را که به آنها سپرده شده بود، اجرا نمایند. به عبارت دیگر آن نفوذی ها با لباس های غربی ارکان های اصلی دولت غنی بوده اند که با تآیید همکاران بین المللی شان وظیفه داشته اند از بروز مقاومت در برابر طالبان جلوگیری نمایند.

در گزارشی دیگری در ١٦ نوامبر سال جاری، در پاسخ به این سوال که آیا طالبان تغییر کرده اند، کیت کلارک، از مسٶلان “شبکۀ تحلیلگران افغانستان” چنین می‌نویسد: ” به دلیل این که طالبان دیگر در جنگ نیستند، در کشور صلح حکمفرماست”. این تحلیلگر بر اقتضای نقشش در دستگاه بی بی سی، از کیفیت ” صلحی” که با به قدرت رسیدن طالبان ممکن شده است، چیزی نمی‌نویسد. از ماهیت و دلایل آرامشی که به آرامش گورستان شبیه است، حرفی نمی زند. چون جنسیت تآثیری در موضیعگیری افراد در قبال آنچه در ساختار های سیاسی اتفاق می افتد ندارد، شرایط زنده‌گی زنان در حاکمیت امارت اسلامی طالبان توجه این گزارش‌گر را به خود جلب نکرده و به آن اهمیتی نمی‌دهد. از رونق تجارت در شهرها بدون ترس از عملیات انتحاری طالبان و در دهات که بدون وحشت از بمباردمان در جریان است، بدون توجه به عامل افت شدید توان خرید مردم که ناشی از بیکاری در عموم و بیکاری های تحمیلی بر زنان و ورشکسته‌گی اقتصادی در افغانستان است، به عنوان امر مثبتی که امارت اسلامی طالبان زمینۀ آنرا فراهم کرده است، می‌نویسد.

کیت کلارک از پاسخ سران طالب در رابطه با چالش های موجود در کشور اظهار رضایت کرده و توصیه می‌کند که گنجانیدن  افراد غیر طالب در ساختار امارت اسلامی، یعنی همکاسه کردن کسانی که الزاماً در مدارس حقانی تعلیم ندیده اند ولی پاسدار منافع نظام سرمایه‌داری اند، تلاش می‌نماید که در مشروعیت طالبان به عنوان یک دولت همه شمول تردیدی باقی نماند. حتی اگر ” همه شمول” بودن دولت امارت اسلامی هم تآمین گردد، نتیجه آن چیزی بیشتر از برگشت مجدد رهبران جهادی و قومی در دولت امارت اسلامی ، یعنی تشکیل موزاییکی  که در دولت های کرزی و غنی رسم بود، نمی باشد.

جان سیمپسون خبرنگار ارشد بی بی سی که بیست سال قبل در معیت نظامیان آمریکا از پیروزی ” مدنیت” سرمایه‌داری و شکست تروریست های طالب و همچنان از سر آغاز آزادی زنان از بربریت طالبانیسم گزارش می‌داد، همزمان که از فقر و فرودستی مردم و خانواده ها در افغانستان اشک تمساح می ریزد، نوید می‌دهد که از طالبان بلند رتبه شنفته است که آنها غرب را بر چین ترجیح می‌دهند.

جان سیمپسون خبر نگار کار کشته یی که پنجاه سال در خدمت بی بی سی بوده است، بدون هیچ تأمل و نقدی بر گفته های رێس‌الوزرا محمد حسن آخند، که آشکارا بیان می‌کند “طالبان فراهم کردن رزق مردم افغانستان را تعهد نکرده و دادن رزق مردم در دست خدا است”، از درک مسؤولین بلند پایۀ طالبان در فهم مسٶولیت سنگین شان در قبال مردم در افغانستان و جهان با حرارت حرف زده و تآکید می‌نماید که ” آنها به مراتب از مقامات طالبان که قبلاً در قدرت بودند پیشرفته تر و عصری تر بوده و از جهان بیرونی و از نیازهای مردم کاملاً آگاه هستند”.

سیمپسون با بی مسٶولیتی تمام شهر خالی از وجود زنان را نتیجۀ تصمیم و ارادۀ خود زنان قلمداد می‌کند، چون سیمپسون ندیده است که طالبان در حضور او با زنان مانند گذشته بدرفتاری کرده و مانع حضور آنها در جامعه گردند. سیمپسون در این نتیجه گیری اش از کنار دروازه های بستۀ مدارس دخترانه، دانشگاه ها و ده های ادارۀ دیگر بر روی زنان، بی تفاوت رد شده و مزید بر آن بر اقتضای انجام درست مأموریتش از احکام سران طالب مبنی بر عدم نیاز به حضور زنان در جامعه با چشمان بسته می‌گذرد. چشمانش آن قدر بسته است که هیچ نیرویی را در مخالفت با طالبان در افغانستان مشاهده نکرده و چنبرۀ قدرت طالبان را تا یک سال دیگر بر گلوی مردم کامل و طالبان را بی‌رقیب می‌بیند.

بررسی دلایل مرگ هزاران کودک در اثر سوء تغذیه، مرگ زنان باردار در اثر گسست ساختارهای موجود در همۀ عرصه ها در جامعه که محصول تحمیل امارت اسلامی طالبان است، کوچ اجباری هزاران انسان از مرکز و شمال افغانستان توسط طالبان … برای گزارشگران بی بی سی اهمیت به مراتب کمتری نسبت به کشف علایم تغییرات در رهبری طالبان دارد.

برگزاری محفلی در ارج گذاری از عاملان بالفعل حملات انتحاری در کابل و دیگر نکات افغانستان و بخشش زمین و جایداد گرفته شده از کسانی که مطلوب طالبان نبوده به عنوان پاداش به اقارب آن جنایت کاران، نشان دهندۀ ماهیت طالبان بوده و نشان می‌دهد آنچه مشخصۀ طالبان است، نه تغییر شکل ظاهر و به اصطلاح سیمپسون عصری شدن رهبران آنها، بلکه بینش، افکار و باورهای متحجری است که در مدارسی چون مدرسه حقانیه در ذهن آنها نهادینه شده است.

کاربرد خشونت و حدف فزیکی مخالفان توسط طالبان هم در تضاد با برنامه و کارنامۀ نظام سرمایه‌داری که سیطرۀ مجدد و بلا معارض طالبان را در افغانستان رقم زد نمی‌باشد.

از منظر تلاش برای کسب منفعت به هر وسیلۀ ممکن، می‌توان به دلیل حمایت کشورهای رقیب سرمایه‌داری آمریکا، چین  جمهوری اسلامی ایران … از طالبان که این آخری با بیعت اجیران جمهوری جنایتکار ایران در جلسات واعظ زاده بهسودی و جعفر مهدوی به طالبان در کابل رقم خورد، پی برد.

با این حال با وصف همۀ تبلیغات در راستای تطهیر هویت طالبان تنفر مردم از امارت اسلامی طالبان همان قدر واقعیت دارد که حاکمیت آن گروه تروریستی بر مردم در افغانستان. تنفر مردم از حالت موجود که کاپیتالیسم عامل بالقوۀ آن است، از پوتانسیل  بسیار بزرگی برخوردار است  که می‌تواند با کسب انسجام، امارت اسلامی و حامیان بین المللی آن را از سر راه رسیدن به یک جامعه انسانی بر دارد.

طالبان علی‌الرغم حمایت و تلاش غرب، هیچگاه ظرفیت کنار آمدن با واقعیت های موجود و نیاز های جامعه را ندارند. طالبان هیچگاه قادر به حذف نصف نفوس جامعه یعنی زنان از عرصه های اجتماعی نیستند. زنان از نقش اجتماعی شان آگاه شده اند و حتی تبارزات آکسیونی آن ها طالبان را به وحشت می‌اندازد. امارت اسلامی طالبان در یک تناسب معکوس با رشد مبارزات منسجم مردم سیر نزولی را پیموده و محکوم به نابودی است. فعالیت های منسجم انسان های آزادی خواه و مبارزین سوسیالیست بدون تردید در رشد سریعتر جنبش مردم نقش مهمی را ایفا می نماید.

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%87/

Leave a Reply

Your email address will not be published.