در ادامه پرسش و پاسخ به میز گرد- ویژه روز جهانی زن – ٣

سوسیالیسم کارگری

 

مایک پومپیو وزیر خارجه و مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده اند که توافق با طالبان در هفته های آتی نهایی خواهد شد. شرط این توافق، خلاف آنچه که ظاهراً اشرف غنی آن را نمی پذیرفت، کاهش خشونت ها برای مدت محدودی بود، نه یک “صلح پایدار”. با توجه به تأکید طالبان بر تطبیق نظام شریعت، خزیدن طالبان در بدنۀ قدرت چه تأثیری بر موقعیت زنان خواهد گذاشت؟ آنگونه که سران دولت وحدت ملی بارها از به اصطلاح خطوط قرمز شان مخصوصاً در برابر خواست آمریکا گذشته اند، آیا میشود بر تضمینی که غنی از حفظ دست آورد های هژده سالۀ “دموکراسی” میدهد اطمینان کرد؟ اصولاً دست آورد هایی که غنی و غرب آن ها را مایۀ افتخار شان میدانند کدام ها اند و چه تآثیری در وضعیت زنان ایجاد کرده است؟

آتیلا مهربان

 

از همان آغاز ورود طالبان در معادلات قدرت در افغانستان تآكید ما بر این بوده است که طالبان و دیگر گروه های مجاهدین  حاضر در جغرافیای افغانستان، محصول فعالیت های هدفمندانه دستگاه های استخباراتی کشور های غربی در رآس آمریکا، برای حفظ حآکمیت و منافع  نظام سرمایه داری بوده اند. روش معمول در خلق چنین گروه هایی نه فقط در رابطه با مجاهدین در افغانستان که اخوان المسلمین در مصر، اسلام گرا های فلسطین و در جمهوری اسلامی ایران مشابه به هم و به گونه یی بوده است که با قرار دادن امکانات و قدرت در اختیار بخشی از فرو دستان جامعه که  برای زیستن جان کنده ، در فقر زیسته و از آن عاصی شده اند و یکباره طعم در اختیار داشتن امکانات و در و در دست داشتن قدرت را چشیده و میدانند که با از دست دادن آن دوباره به ورطه نیستی پرتاب میگردند.  چنین افراد اجیر شده و گروه های متشكل از آن ها هیچ منطقی جزء حفظ قدرت را نمی شناسند و برای حفظ آن از هیچ جنایتی رو گردان نیستند. طالبان و جنبش منصوب به ایشان محصول چنین زد و بند هایی هستند. و بار ها پوتانسیل عقبگرایی و تخریبی شان را به اثبات رسانیده اند. در افغانستان دو عامل عمدۀ دیگر هم بر له طالبان عمل مینماید. عواملی که در هر جا در خدمت رشد اسلام سیاسی عمل کرده و شیوه ای بکار بستن آن به دقت برنامه ریزی شده اند. این دو عامل سنت های حاکم قبیلوی و سلطۀ دین است که در طول تاریخ موجودیتش قدرت عظیمی در تحمیل از خود بیگانگی بر انسانها را داشته و همواره در رکاب قدرت بوده است. به سناریوی اعلام بیعت از ملا عمر دقت نمایید که در آن جمعی از ملا ها را از گوشه و کنار به قندهار آورده شده  ، و برای دراماتیزه کردن صحنه، و دادن تقدیس به ملا عمر ، جهت تخدیر اذهان خرقۀ منصوب به محمد را دور تن اومی پیچند و پس از آن او را امیر المونین می­خوانند؛ با این شیوه اذهان عامه را برای کنترول آماده نموده و منافع خود شان را در قالب هدایات و احکام بلا منازع امیر­المؤمنین ملا عمر ،اجرایی می­کنند.

واقعیت های جاری در افغانستان و جهان نشان میدهد که موازی با گسترش حاکمیت دین در زنده­گی مردم، خشونت مخصوصآ در برابر زنان همواره در حال صعود بوده است. با توجه به این امر تردیدی نیست که با سهیم نمودن طالبان در قدرت دولتی علاوه بر اینکه خشونت ها در برابر زنان افزایش می یابند، با توجیهات دینی و به استناد به قانون اساسی افغانستان که در آن احکام دینی ستون فقرات قانون اساسی را تشکیل میدهد، علاوه بر افزایش انواع خشونت ، از قباحت آن ها هم کاسته خواهد شد.

دین پوششی است بر تن عریان تضاد های طبقاتی. دین با القاء این تصور که ” خدا داده را خدا داده است” ، برای گم کردن رد پای نظام حاکم در تمام ناهنجاری های اجتماعی، ذ‌هن انسان ها را به ارادۀ نیروی مافوق قدرت انسانی مشغول کرده و مناسبات حاکم سرمایه داری در زمین را که فقر، نکبت و سیه روزی می آفریند از تعرض به دور نگهداشته و از آن به مثابه عایقی محافظت مینماید.

دولت وحدت ملی که دست پروردۀ نظام حاکم سرمایه داری است نمیتواند از دساتیر آمریکا سر پیچی نماید. خط و نشان تعیین کردن اشرف غنی و تظاهر به استقلال عمل صرفاً ارزش مصرف در برابر رقبای داخلی اش دارد. غنی و هم رکابانش در دولت خوب میدانند، همانگونه که در مناصب شان نصب شده اند اگر از قواعد بازی پا بیرون نهند به همان شیوه عزل هم میگردند. غنی و رقبای سیاسی اش عبدالله، کرزی، سران طالبان و… همه اجزایی از یک پازل در بازی ای هستند که آمریکا انتخاب میکند در چه زمانی و در کجا قرار بگیرند. به همان دلیل غنی مخالفتش را با طرح مورد تآیید آمریکا (تقلیل خشونت) به جای به اصطلاح “صلح پایدار” به راحتی و مودبانه کنار گذاشت. شاید به این شیوه به ثبوت وفا داری و توانایی اش در انعطاف و تغییر چهره متناسب به نقشی که به عهده اش گذاشته میشود، آێندۀ سیاسی و ادامۀ حاکمیت اش را تضمین نماید.

منظور از اصطلاح “صلح پایدار” هم چیزی نیست جزء پایداری و تداوم قدرت اشرف غنی. صلح مورد نظر غنی حتی اگر به مفهوم خفه شدن صدای اسلحه هم باشد، نمیتواند آرامش و زنده­گی مصون مردم را در پی داشته باشد. زیرا سهیم شدن طالبان در دولت بدون تردید به معنی گسترش هرچه بیشتر نقش دین در جامعه و به موازات آن کنترل شیوۀ زنده­گی و رفتار افراد جامعه توسط دستگاه دین را در قبال دارد. تضعیف هژمونی دین بر زنده­ گی انسانها، چیزی نیست که آمریکا و متحدین آن اجازۀ اتفاق افتادن آن را بدهند.

نظام سرمایه داری دارد سیر نزولی اش را می پیماید. آزادی های فردی که در اوایل انقلاب سرمایه داری به گسترش و تعمیم آن کمک بسزایی مینمود، دیگر آن کاربرد را ندارد. نظام سرمایه­داری با مواجهه با این همه بحران که بخشی وسیع آن بحران ساختاری نظام سرمایه داری میباشد، برای حفظ جایگاهش در تقلا است و میخواهد از سرعت اضمحلالش بکاهد. دموکراسی بورژوایی که از همان ابتدا نه بر مبنای دادن آزادی به زنان، بلکه برای آزاد کردن و به خدمت گرفتن نیروی کار زنان برای تولید نقش داشت، در جامعۀ به شدت عقب نگهداشته شدۀ چون افغانستان که سطح تولید صنعتی در آن بسیار نازل بوده و همزمان نیروی کار ارزان و خیل کارگران ذخیره به وفرت وجود دارد، تآمین آزادی زنان در اولویت قرار ندارد. به همین دلیل دموکراسی بورژوایی در افغانستان فراتر از تغییرات بسیار سیمبولیک و محدود شکلی دست ملموسی نداشته است که حفظ آن بتواند تغییری بنیادی در شرایط زنده­گی زنان ایجاد نماید.

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d8%af%d8%b1-%d8%a7%d8%af%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d9%88-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d8%a8%d9%87-%d9%85%db%8c%d8%b2-%da%af%d8%b1%d8%af-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2-3/

Leave a Reply

Your email address will not be published.