پاسخ به پرسش سوسیالیسم کارگری – یک

:سوسیالیسم کارگری

قرار گزارش­ها مایک پمپیو وزیر خارجۀ ایالات متحده قبل از تعطیل کامل مذاکرات توسط ترامپ، از گذاشتن امضایش پای توافقنامه انصراف داده بود. خلیل زاد به عنوان نمایندۀ خاص رئیس جمهوری و مجری و کارگذار اصلی پروسۀ مذاکرات از جانب وزارت خارجۀ امریکا نیز حیرت و تعجبش را از تصمیم ترامپ ابراز نموده است. آیا این موضعگیری ها چند دسته گی سیاسی در حکومت امریکا در قبال افغانستان را نشان می‌دهد یا یک تاکتیک سیاسی است؟

جواد طیب: من می خواهم خیلی فشرده لُب و گزیدۀ دیده گاهم را پیرامون اوضاع و احوال اخیر افغانستان مخصوصاً در قسمت حضور امریکا- ناتو و توقف گفت و گو ها از سوی ترامپ بگویم. همان گونه که شما در ابتدا پرسش یاد آور شدید قرار گزارش ها! گزارش های زیادی ازمنابعی در امریکا و اینجا در افغانستان بیرون میزند، ممکن است یک تعداد شان دقیق و سر راست باشد که ارادۀ واقعی افراد را نشان دهد و بخش شان هم بیرون دادن پروپاگاند باشد برای ذهنیت دهی افکار عامه در جا های که نیاز دیده می شود. حال ممکن است ارادۀ پامپیو مبنی بر اظهار انصراف اش از امضاء پای توافق نامۀ سیاسی طالبان و امریکا پیش از تصمیم ترامپ دقیق و مبنی بر منافع ایالات متحده امریکا باشد یا هم تاکتیکی جهت سمت و سو دادن اذهان عامه، به همین گونه ممکن است توقف گفت و گو ها در این مقطع زمانی از سوی ترامپ حتا برای آن چیزی باشد که در توییت هایش ذکر کرده است که گویا به دلیل انفتجار که در کابل منجر به کشته شدن دو سرباز خارجی و بیش از ده افغان شد، این تصمیم را گرفته است. من باورمند استم که چند دسته گی سیاسی، خلوص نیت افراد، اگر پامپیو است یا مشاور امنیت ترامپ و یا خلیل زاد و فلان آدم خیلی خّیر دیگری در سنا و موقف های دیگر امریکا یا نانو، اصلاً روی حضور راهبردی امریکا و شرکا اش در افغانستان و منطقه تاثیر آن چنانی یی نخواهد داشت.

چون اساس حضور امریکا – ناتو برآیند تصمیم بوش، بیلر و کسانی دیگری نیست که واقعن از حمله به آسمان خراش های امریکا در 2001 خشمگین شده باشند و تحت این تاثیر و عصبانیت ناشی از آن اقدام به فرستادن سرباز و لشکرکشی به افغانستان و منطقه کنند؛ اگر بنیاد منطق آمدن امریکا و شرکا اروپایی اش در افغانستان از همان ابتدا این طور فرض شود یقینن که در یک تحلیل دم دستی می­شود گفت که کله خرابی ترامپ یا بی منطقی در اعمال سیاسی خود و تیم اش می تواند منجر به هر تصمیم نهایی شود؛ حال آن که کنه مساله این گونه نیست حضور امریکا- ناتو در کشور و منطقه محصول و نتیجۀ روند خودگستر یک سیستم است که این سیستم یعنی کاپیتالیسم و آنهم در مرحلۀ معیین برای ادامۀ حیات خود ناچار است وقتی در آنجا یعنی امریکا، فرانسه، انگستان، آلمان و جاه های دیگر مارکیت ها از تولید کالاها و انباشت سرمایه اشباع شد و نرخ سود پایین آمد خود را به مناطق و جغرافیایی برسانند که در آنجا کسب سود و انباشت سرمایه هر چه بیشتر و با نرخ سود بالا باشد. در این فرایند بوش، بیلر، ترامپ، پامپیو و هر کسی دیگر محکوم به اجرای حکم این نظام است نه آدم های مستقل با خلوص نیت بشردوستانه یا هم بشر ستیزانه؛ چون در این مقطع اینها تابع وسایل تولید است؛ یعنی در حقیقت سرمایه است که تصمیم جنگ و صلح و رفتن و ماندن را در جایی می گیرد نه نیت ترامپ، مرکل، مکرون، جانسون، پوتین یا هر کس دیگری.

البته این طور برداشت نه شود که انسان ها اراده و نقشی ندارند، یا این بحث کاملن تحت سلطۀ دترمنیزم اقتصادی اراده انسان های مختار را زیر سوال برده است. نخیر ابدن اینطور نیست انسان ها حتا در قالب همین سیستم و نظام با “نیت خیر” و ارادۀ شان می توانند در سریع سازی و کند سازی فرایندها نقش داشته باشند، ولی از آنجایی که در چهارچوب این سیستم تصمیم گیری می کنند ناچار، چون سیستم برساختۀ مجموعی از متغیر ها است خواه نخواه متغیرهای دیگرِ سیستم مانع تصمیم و ارادۀ فردی می شود؛ اما اگر فردی کاملن علیه این سیستم و نظام باشد با در نظرداشت کاراکتر و جایگاه و پایگاه اجتماعی می تواند تصمیم اش در سطح اجتماعی منشأ اثر باشد.

به هر حال خواستم بگویم بنیاد تحلیل من از موضوع بر پایۀ نکات فوق است در این گیرو دار، گزارش ها و خیمه شب بازی های تیم های حاکم در امریکا، اروپا، قطر و کشورهای منطقه در داخل نظام سرمایه داری هرچه باشد به نفع طبقات فرودست مخصوصن طبقۀ کارگر نیست. من در نوشته ای تحت عنوان “در آرزوی صلح جنگ تحویل نگریم” خاطر نشان ساخته ام که جنگ و صلح به خودی خود به نیت چند آدمی در چند گوشۀ دنیا کور گره نیست؛ بل پشت هر جنگ و صلحی در کشمکش طبقاتی، منافع طبقات معیین اجتماعی نهفته است. و هر طبقه برای منافع طبقاتی خود نیرو جمع می کند تا وزنه یی قابل محاسبه در تعاملات جهانی باشد؛ حال بر مجموع  طبقات فرودست مخصوصن طبقۀ کارگر است که در یک صف واحد گرد یک پلاتفرم روشن سیاسی علیۀ کل سیستم و نظام بردگی مزدی انسجام سیاسی یابد و برای رهایی آحاد بشریت در جغرافیای افغانستان، منطقه و جهان به میدان آید. در غیر آن از مجموع نعمات و زیبایی های جهان به جز گرسنگی، فقر، اعتیاد، بی حقوقی و مجموع مظالم و اشکال ستم اجتماعی سهمی نخواهد برد.

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%b3%d9%88%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c-%d9%a1/

Leave a Reply

Your email address will not be published.