پاسخ به پرسش سوسیالیسم کارگری – سه

سوسیالیسم کارگری

    واقعیت این است که مردم افغانستان در کل و به ویژه طبقات و اقشار زحمتکش پیوسته اولینِ قربانیان همۀ تقابل های نیروهای ارتجاعیِ و حامیان جهانی شان در طول بیشتر از چهار دهه بوده اند، جایگاه و نقش این قربانیان در پروژۀ  صلحِ قدرت های بزرگ جهانی و همرهان منطقه­یی شان در کجا قرار خواهد داشت؟

 کبیر کهکشان

همانگونه که در سوال شما هم تذکر رفته است مردم یعنی اکثریت محرومان و فرودستان در افغانستان به حیث اولین سرکوب شده های تاریخی این سرزمین طی چهل سال بار اصلی فاجعه در افغانستان را به دوش کشیده اند و می­کشند. تراژیدی سرکوب، استبداد و جنایات نیروهای دینی چون مجاهد و طالب و یا هم دیکتاتوری های غیردینی بیشترین قربانیان را از میان همین مردم محروم به حیث گروگانان و اسیران این سیستم ها گرفته است از آن جایی که تمام انواع و فُرم های مرتجعین و جریان های سیاسی آنها سازمان یافته اند و سازمان یافته عمل می‌کنند و به نحوی به پشتیبانی بخش‌هایی از جامعه نیاز دارند، بناءً ترفند هایی مانند “نماینده­گی نمودن” از خواست­ها و مطالبات مردم از زن و مرد و یا ادعای صیانت و دفاع از منافع مردم زحمتکش توسط این نیروها اسم رمزهایی اند که در واقع با توسل به آنها متأسفانه جامعه را با آن دچار انقطاب شدید  نموده تا این مردم نتوانند محرکی برای رهایی خود شوند.

در صلح احتمالی کنونی با طالبان نیز، هر جریان سیاسی ودینی از حکومت غنی- عبدالله گرفته تا احزاب اسلامی از جمله جمعیت و حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و خود طالبان ادعای رعایت نقش مردم در چگونگی این روند را دارند در حالی که به نام این ادعا ها اساسا آنها برای نقش سیاسی فردی یا گروهی خود دارند تلاش می‌کنند اما با ماهیت ارتجاعی و ریاکارانه یی که دارند مانند پوپولیسمِ رسمی، پشت نقاب “مردم” پنهان می­شوند. به نظر ما سوسیالیستها نقش مردم یعنی در حقیقت اکثریت محرومان و فرودستان جامعه زمانی در صلح احتمالی برجسته خواهد بود که به اثر فشار ‌و مقاومت آن­ها، اول آنانی که تحت نام جامعۀ جهانی در روند تحولات در افغانستان مؤثر اند وادار ساخته شود تا سلطۀ تمامی اسلام سیاسی را به لحاظ مادی و تشکیلاتی و جنگی که چهل سال است بر مردم افغانستان به نام نبرد علیه کفر و کمونیسم مستولی ساخته شده است، برچینند تا آنان با کشیدن نفس عمیق و راحت، خود را مستقل از این هیولاها بیابند. تأکید بر اینکه چرا “جامعۀ جهانی” وادار ساخته شود! زیرا تمام فعل و انفعالات کنونی در افغانستان و نیز پیرامون طرح های گوناگون از جمله همین روند “صلح” در مورد افغانستان از نقش تهدابی و کیفی دولت ها و سازمانهای خارجی در سمت دادن و جهت دادنِ تحولات در افغانستان ناشی می­شود. مردم افغانستان هیچگاه نتوانسته اند و یا دقیق‌تر اگر بیان شود برای شان فرصت داده نشده است تا انتخاب واقعی خود را برای رهایی از شر و نکبت های صادر شده در افغانستان انجام دهند. کارگران و زحمتکشانِ افغانستان که اکثریت قاطبۀ این مفهوم «مردم » را تشکیل می‌دهند منفی یک اقلیت مفتخوارـ ضد مردمی، پیوسته به حیث وسیله و مشروعیت دهنده برای سیستم های سیاسی اقتصادی استفاده شده اند و بدین جهت آن نقش تاریخی محرک دیگرگونی اساسی در تحولات از آنها عامدانه سلب شده است. نتایج عدم دسترسی و دخالت مردم در مورد صلح احتمالی امپریالیسم با نماینده های تحجری اش طالبان در افغانستان از قبل به همه واضح و آشکاراست. گسترۀ این وضاحت و سیاه کاری به قدری وسیع و انزجار آور است که حتی نزدیک ترین همکاران ترامپ را نیز مجبور به نهیبِ ترک معامله با این جنایتکاران ساخته است.

دوم چنان که میدانیم، تاریخ مبارزۀ انسان‌ها پیوسته یک تاریخ و حرکت طبقاتی است و در آن همیشه تقابل طبقاتی برای و بخاطر دیگر گونه زیستن و بهتر زیستن وجود دارد. به نظر من اگر مردم افغانستان به ویژه کارگران و نسل جوان با انتخاب اگاهانۀ شان از چنین یک مسیری و در چنین یک مسیری به صف نشوند و این اکثریت ستمددیده در افغانستان متشکل نشوند و خطری نشوند برای ارتجاع حاکم مذهبی و دولت های کپک زدۀ بورژوازیِ آنها، همۀ معاملاتسیاسی مانند همین ادعای صلح با طالبان یک ارزش موقتی خواهد بود که در پهلوی دها آسیب شکننده اش، بازندۀ اصلی آن بازهم مردم و جنبش آزادی­خواهی خواهد شد

Permanent link to this article: http://workersocialist.org/%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%ae-%d8%a8%d9%87-%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%b3%d9%88%d8%b3%db%8c%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%da%a9%d8%a7%d8%b1%da%af%d8%b1%db%8c-%d8%b3%d9%87/

Leave a Reply

Your email address will not be published.